جان و سر تو که بگو بینفاق
در کرم و حسن چرایی تو طاق
روی چو خورشید تو بخشش کند
روز وصالی که ندارد فراق
دل ز همه برکنم از بهر تو
بهر وفای تو ببندم نطاق
گر تو مرا گویی رو صبر کن
باشد تکلیف بما لایطاق
سخت بود هجر و فراق ای حبیب
خاصه فراقی ز پی اعتناق
چون پدر و مادر عقلست و روح
هر دو توی چون شوم ای دوست عاق
روم چو در مهر تو آهی کنند
دود رسد جانب شام و عراق
در تتق سینه عشاق تو
ماه رخان قندلبان سیم ساق
رقص کنان در خضر لطف تو
نوش کنان ساغر صدق و وفاق
دست زنان جمله و گویان بلاغ
طاق و طرنبین و طرنبین و طاق
مژده کسی را که زرش دزد برد
مژده کسی را که دهد زن طلاق
خاصه کسی را که جهان را همه
ترک کند فرد شود بیشقاق
لاجرمش عشق کشد پیشکش
همچو محمد به سحرگه براق
بربردش زود براق دلش
فوق سماوات رفاع طباق
جان و سر تو که بگو باقیش
که دهنم بسته شد از اشتیاق
هر چه بگفتم کژ و مژ راست کن
چونک مهندس توی و من مشاق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در شب تاریک بدان اتفاق
برق شده پویه پای براق
برق صفت جست به پشت براق
کرده به میثاق شتاب از وثاق
طاقت من گشت ز هجر تو طاق
نیست مرا طاقت درد فراق
توسن کرسی کفن عرش ساق
نام وی از عالم بالا براق
آفتاب طلعت خورشید بطحا و عراق
از نفاق تیره در ابر محاق
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.