فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک
چو نشکوهید او را دل ز جیحون
چرا بشکوهد از حال دگرگون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک
ز بس کاو تاختن برد و شبیخون
شکوهش بود زانِ رستم افزون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک
از آن دریا که آنجا هست، افزون
ازیشان ریخت سلطان جهان خون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
به پایه بَرتَرَ ازْ گَردَندِه گَردون
به مالَ افْزونترَ از «کسریُّ» و «قارون».
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
شده رایش به تَگْ بَر ماهِ گَردون.
شده هِمَّت ز مِهر و ماهش افزون.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
همیدون ناز و آذرگون و گُلگون
به رُخ چون برف و بر وِی ریخته خون.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ
چو آمد با سپاه از مرو بیرون
زمین گفتی روان شد همچو جیهون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
به بانگ کوس کین آمد همیدون
ز لشکرگه بهار جنگ بیرون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
شما از بامدادان تا به اکنون
بسی جنگ آوری کردید و افسون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
درو آسان توانی جستن اکنون
ولیکن زو نشاید جست بیرون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
به گریه دشتها را کرد جیحون
به موبد کوهها را کرد هامون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
گهی آب از مژه بارد گهی خون
گهی از بخت نالد گه ز گردون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
به زیر آرند مرغان را ز گردون
ز دریا ماهیان آرند بیرون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
به هر روزی که نو گردد ز گردون
مرا نو گردد اندوهی دگرگون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
چو تیر از زخمگاه آهیخت بیرون
نشانه بود و تیرش هر دو پر خون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
بگو هر جا که خواهی رو هم اکنون
رفیقت فال شوم و بخت وارون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
کنم از کشتگان کشورْت هامون
به هامون بر، برانم دجلهٔ خون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
اگر فرمان دهی تا من هم اکنون
شوم با چاکران از خانه بیرون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
ببار ای چشم من خونابم اکنون
کدامین روز را داری همی خون
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
نباشد پاسبان بر بام اکنون
دو بار آید به شب از خانه بیرون