گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر

 

ز چیز مردمان پرهیز کردن

طمع نا کردن و کمتر بخوردن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

نه بس کاری بود آسیب بردن

گذشته یاد کردن درد خوردن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

بکرد او هر چه بتوانست کردن

ز خواهش کردن و تیمار خوردن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

نداند کار جز نخچیر کردن

نشستن با بزرگان باده خوردن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین

 

اگر چه بیدلان را صبر خوردن

بسی آسانتر است از صبر کردن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

چه خوش باشد به خلوت باده خوردن

به مشکین زلف جانان لب ستردن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

چه دل بردن به مهر او سپردن

چه آن کز بهر خوشی زهر خوردن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

چه باید رفته را اندوه خوردن

همان نابوده را تیمار بردن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به‌گوى رامین را

 

چه باید بیهده اندوه خوردن

همان نابوده را تیمار بردن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به‌گوى رامین را

 

به جانان دل نبایستی سپردن

چو نتوانستی اندوهانش خوردن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست

 

تنم چون موی گشت از رنج بردن

دلم چون سنگ گشت از صبر کردن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس

 

چه خوش بود آن شمار بوسه کردن

به هر عذری دو صد سوگند خوردن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۳ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

نبایستی ز چشمه آب خوردن

چو خوردی چشمه را پر خاک کردن

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲