فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
هنوز ایشان ز مادرْشان نزاده،
نَه تخمِ هر دو در بوم اوفتاده،
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱ - نامه نوشتن دایه نزد شهرو و کس فرستادن شهرو به صلب ویس
کمرها بسته افسر برنهاده.
پرستش را به پیشش ایستاده.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
پس آنگه از تگاور شد پیاده
میان بسته زبان و لب گشاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ
ز کوه دیلمان چندان پیاده
که گویی کوه سنگند ایستاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
همه جان بر سر جانش نهاده
به زاری کشته با خواری فتاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال
اسد در پیش خرچنگ ایستاده
کمان کردار دُم بر سر نهاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال
برابر کرگسی پر برگشاده
دو پای خویش بر تیری نهاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال
یکی بر کف سر دیوی نهاده
کُلَهداری به پیشش ایستاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال
ز ناگه بر بزه تیری گشاده
بزه خسته ز تیرش اوفتاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال
ز بند آن هر دو سگ را برگشاده
کمرداری چو شاهی ایستاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
زمانی همچنان بود اوفتاده
چو مستِ مستِ بیحد خورده باده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
دلیران هم سوار و هم پیاده
ز لشکر گرد رامین ایستاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
زبان بسته رگ از دیده گشاده
نهیب عاشقی در دل فتاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
ترا خوبان به خوبی مهر داده
بتان پیش تو سر بر خط نهاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
جهان نادیده در مهر اوفتاده
دل و جان را به دیدار تو داده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
زن بدبخت در دام اوفتاده
گرفته ننگ و آب روی داده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
خدا از بهر نر کردهست ماده
توی هم مادهٔ از نر بزاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان
یکایک را ز ناشایست زاده
بلایه دایگانی شیر داده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان
چو گنجی بود در بندی نهاده
به هر کس بسته بر رامین گشاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس
سراسر زیور از تن برگشاده
همه پیرایهها یک سو نهاده