شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱ - مکتب حافظ
گذار آرد مَهِ من گاهگاه از اشتباه اینجا
فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا
مگر رَه گم کند کو را گذار افتد به ما یارب
فراوان کن گذارِ آن مَهِ گمکردهراه اینجا
کُلَه جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲ - آشیان عنقا
زین همرهان همراز من تنها تویی تنها بیا
باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا
یارب که از دریادلی خود گوهر یکتا شوی
ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا
ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴ - ساز حبیب
صدای سوز دل شهریار و ساز حبیب
چه دولتی است به زندانیان خاک نصیب
به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعر
چو در ولایت غربت دو همزبان غریب
روان دهد به سر انگشت دلنواز به ساز
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷ - دل درویش نوازت
ای چشم خمارین، تو و افسانه نازت
وی زلف کمندین، من و شبهای درازت
شبها منم و چشمک محزون ثریا
با اشک غم و زمزمه راز و نیازت
بازآمدی ای شمع که با جمع نسازی
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰ - بر سر خاک ایرج
ایرجا سر بِدَرآور که امیر آمده است
چه امیری که به عشق تو اسیر آمده است
چون فرستاده سیمرغ به سهراب دلیر
نوشداروست ولی حیف که دیر آمده است
گوئی از چشم نظرباز تو بی پروا نیست
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶ - کاروان بیخبر
کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست
با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست
کاروان آمد و از یوسف من نیست خبر
این چه راهیست که بیرون شدن از چاهش نیست
ماه من نیست در این قافله راهش ندهید
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶ - ویلن تاجبخش
شنیدهام که به شاهان عشق بخشی تاج
به تاج عشق تو من مستحقم و محتاج
تو تاج بخشی و من شهریار ملک سخن
به دولت سرت از آفتاب دارم تاج
کمان آرشه زه کن که تیر لشگر غم
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹ - گل پشت و رو ندارد
با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد
با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد
از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی است
من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد
دارد متاع عفت از چار سو خریدار
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸ - یادی از ایرج
خوابم آشفت و سر خفته به دامان آمد
خواب دیدم که خیال تو به مهمان آمد
گوئی از نقد شبابم به شب قدر و برات
گنجی از نو به سراغ دل ویران آمد
ماه درویشنواز از پس قرنی بازم
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲ - سیل روزگار
لبت تا در شکفتن لاله سیراب را ماند
دلم در بیقراری چشمه مهتاب را ماند
گهی کز روزن چشمم فرو تابد جمال تو
به شبهای دل تاریک من مهتاب را ماند
خزان خواهیم شد ساقی کنون مستی غنیمت دان
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴ - عید خون
نوجوانان وطن بستر به خاک و خون گرفتند
تا که در بر شاهد آزادی و قانون گرفتند
لاله از خاک جوانان میدمد بر دشتِ هامون
یا درفش سرخ بر سر انقلابیون گرفتند
خرم آن مردان که روزی خائنین در خون کشیدند
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲ - او بود و او نبود
اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود
از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود
مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود
دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود
دیگر شکسته بود دل و در میان ما
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴ - یاران دغل
گر من از عشق غزالی غزلی ساختهام
شیوه تازهای از مبتذلی ساختهام
گر چو چشمش به سپیدی زدهام نقش سیاه
چون نگاهش غزل بیبدلی ساختهام
شکوه در مذهب درویش حرامست ولی
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵ - هجران کشیده ام
دامن مکش به ناز که هجران کشیدهام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیدهام
شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر
پاداش ذلتی که به زندان کشیدهام
از سیل اشک شوق دو چشمم معاف دار
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹ - زیان شهرت
به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم
چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان
به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم
به مرگ زنده شدن هم حکایتیست عجیب
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹ - باده وحدت
سر برآرید حریفان که سبویی بزنیم
خواب را رخت بپیچیم و به سویی بزنیم
باز در خم فلک باده وحدت صافی است
سر برآرید حریفان که سبویی بزنیم
ماهتابست و سکوت و ابدیت یا نیز
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰ - خون سیاووش
هر سحر یاد کز آن زلف و بناگوش کنیم
روز خود با شب غم دست در آغوش کنیم
بلبلانیم که گر لب بگشائیم ای گل
همه آفاق در اوصاف تو مدهوش کنیم
شب هجران چو شود صبح و برآید خورشید
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱ - غزل یا لغز
بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم
سخن از آن گل خندان به سخندان گویم
غزل آموز غزالانم و با نای شبان
غزل خود به غزالان غزلخوان گویم
شعر من شرح پریشانی زلفی است شگفت
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶ - به یاد مرحوم میرزاده عشقی
عشقی که درد عشق وطن بود درد او
او بود مرد عشق که کس نیست مرد او
چون دود شمعِ کُشته که با وی دمیست گرم
بس شعلهها که بشکفد از آه سرد او
بر طرف لالهزار شفق پر زند هنوز
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷ - یاد قدیم
یادم نکرد و شاد حریفی که یاد از او
یادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از او
با حق صحبت من و عهد قدیم خویش
یادم نکرد یار قدیمی که یاد از او
دلشاد باد آن که دلم شاد از اونگشت
[...]