امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - چنان بنظر میرسد که آن سلطان عشرت طلب و هردم خیال، به این کتاب توجه نکرد و آن همه زر را که وعده کرده بود به امیر خسرو نداد، مگر امیر خسرو ازینکه مثنوی دلانگیزی گماشته است ، خرسند بود:
من که نهادم ز سخن گنج پاک
گنج زر اندر نظرم چیست ؟ خاک!
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - چنان بنظر میرسد که آن سلطان عشرت طلب و هردم خیال، به این کتاب توجه نکرد و آن همه زر را که وعده کرده بود به امیر خسرو نداد، مگر امیر خسرو ازینکه مثنوی دلانگیزی گماشته است ، خرسند بود:
طرفه که شان دزد من از شرم پاک
حاجب کالا من و من شرم ناک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - (در پی این فهرست منظوم ابیات گزیدهای را از حمد، مناجات، نعت و معراج میآریم که محسنات معنوی عمده دارد) حمد:
پاک از آلودگی آب وخاک
پاک تر از هر چه بگویند پاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۹ - (اندرز پدر به پسر)
باز طلب صحبت مردان پاک
صحبت آلوده رها کن به خاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - (وداع پدر و پسر )
اشک فشانان به دل دردناک
مردمک دیده فتاده به خاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸ - در صفت موسم گرمای هند
لیک ز تاب فلک تا بناک
سایه نماند از تن مردم به خاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - در وصف پیل جنگی هندی
زان سپر انگیزیی سهمناک
در تهٔ پایش سپری گشته خاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۱ - حسن تعلیل
از سم اسپش که زمین کرد چاک
خاک پر از مه شد و مه پر ز خاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۵ - بمن فی العشق مات و حی فیه
نهد در صبح مهری کاندر افلاک
به رسم عاشقان دامن کند چاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۶ - نیازمندی در حضرت بی نیازی که دماغ مختل بندگان را از گلشن یحبهم و یحبونه بوی بخشیده
ز همت نردبانی نه درین خاک
که بتوانم شدن بر بام افلاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۶ - نیازمندی در حضرت بی نیازی که دماغ مختل بندگان را از گلشن یحبهم و یحبونه بوی بخشیده
چو خاکم بر سر افتد در ته خاک
تو کن، بر خاکساری، رحمت ای پاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۷ - نعت کامل جمالی که سر ناخنی از حسنش یک بدر را دو هلال گردانید، صلی الله علیه و آله و سلم
گرامی نازنین حضرت پاک
کزو نازند هم انجم هم افلاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۶ - آغاز انشعاب عشقهٔ عشق خضر خان از شاخ سبز و تر دول رانی
سری کز باد کین دیدش خطرناک
باب تیغ کردش طعمهٔ خاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۶ - آغاز انشعاب عشقهٔ عشق خضر خان از شاخ سبز و تر دول رانی
چنان افتاد حکم ایزد پاک
که شد در بزرگ اندر دل خاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۸ - صفت ماهتابی که پیش از مهر روشن پردهٔ ابر حیا بر رو کشیده
چو طاقت طاق شد در سینهٔ چاک
به بیهوشی فرو غلطید در خاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۰ - جدائی افگندن تیغ زبان بد گویان میان عاشق و معشوق، و روان شدن دول رانی از خانهٔ دولت سوی کشک لعل، و در فراق خضر خان، از دود آه، کوشک لعل را سیاه گردانیدن
جمال یوسفی را سود بر خاک
زد از مهر زلیخا پیرهن چاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۳ - صفت شب سیاه هجران، که خضرخان را در کوشک جهان نمای جهان غم نمود، و دولرانی در قصر لعل غرق خوناب بود، و افروخته شدن شمع مراد آن دو محترق هم از آتش دل ایشان، و روشنائی در کار ایشان پدید گشتن
به سر عارفان حضرت پاک
به درد عاشقان در سینهٔ چاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۴ - رسیدن خضر خان بادلدانی، و با او چون بخت خویش با دولت جفت گشتن
چنان شاهی و هوش از وی شده پاک
چو درویشی که دری یابد از خاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۵ - خراب گشتن مجلس خانی از گردش دور مدام، و خفتن بخت بیدار خضر خان، به پریشانی این دولت در واقعه دیدن و تعبیر آن خواب پریشان از دل خسرو خستن
چو او پای بلورین سود بر خاک
ستاره خواست زیر افتد ز افلاک
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۶ - راز نامه عتاب آمیز ظل الله سوی شمس الحق خضر خان
صواب آن شد که آن در خطرناک
به درجی ماند از دست کسان پاک