گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

حمد خداوند سرایم نخست

تا شود این نامه به نامش درست

واجب اول به وجود قدم

نی به وجودیکه بود از عدم

نور فزای بصر دوربین

دیده گشای دل عبرت گزین

رخش علل دررهش افگنده سم

علت ومعلول درو ، هر دو گم

کس نبرد راه به تحقیق او

وربرد الا که به توفیق او

هستی ما نزد خرد اندکی ست

وان همه با نیستی ما یکی ست

بود در اول کس ازو پیش نی

ماند در آخر ، کس ازو بیش نی

کرد خرد وحدت او را سجود

ثانی او ممتنع اندر وجود

شرک نه در مملکتش دست سای

خود نتوان بود به شرکت خدای

پاک از آلودگی آب وخاک

پاک تر از هر چه بگویند پاک

دیدن او هست ز مردم دروغ

تا هم ازو دیده نیابد فروغ

دور زمین را به زمان باز بست

دام و در از وی با مان باز رست