گنجور

 
۱
۲
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

دیدن روی تو را محرم نباشد چشم ما

دیده از جان ساخت باید دیدن روی ترا

از رخ و روی تو رنگی تابناک آمد بچشم

وز سر زلف تو بویی سر بمهر آمد بما

گر بیاد روی گلرنگ تو درخاکم نهند

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را

تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را

بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند

چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا

ای اهل شهر ازین پس من ترک خانه گفتم

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

چو حسن روی تو آوازه در جهان انداخت

هوای عشق تو در جان بی دلان انداخت

سمن بران همه چوگان خویش بشکستند

کنون که شاه رخت گوی در میان انداخت

از آن میانه گل و لاله را برآمد نام

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

باری گر آمدی و نشد یار از آن تو

اکنون بیا که یار بیکبار از آن تست

چون دوست طالب تو بود ملک را چه قدر

هرگه که ری بحکم تو شد خوار از آن تست

در مکه گر قریش ترا قصد کرده اند

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

خوشا دلی که چو تو دلبرش بدست افتد

زخمر عشق تو یک ساغرش بدست افتد

چو با کسی تو بیک بوسه در میان آیی

کنار حور ولب کوثرش بدست افتد

سزد که از پر طاوس بادزن سازد

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد

خط تو چو اعراب دلش زیر و زبر کرد

آنرا که دمی دیده دل گشت گشاده

چشم از همه در بست و بروی تونظر کرد

مارا کمر تو زمیان تو نشان داد

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹

 

چو عاشقان تو عیش شبانه می کردند

می صبوحی اندر چمانه می کردند

بنام تو غزل عاشقانه می گفتند

بیاد تو طرب عارفانه می کردند

خمار در سرو گل در کنار و می در دست

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۳

 

عاشقان روی یار از وصل و هجران فارغند

مخلصان دین عشق از کفر و ایمان فارغند

اختیار از دل برون و دل برون از اختیار

بر سر کوی رضا از وصل و هجران فارغند

دوزخ و جنت اگرچه مایه خوف و رجاست

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶

 

سحرگه سوی ما بویی اگر زآن دلستان آید

چو صحت سوی بیماران و سوی مرده جان آید

بسا عاشق که او خود را بسوزد همچو پروانه

گر آن سلطان مه رویان چو شمع اندر میان آید

از آن حسرت که بی رویش نباید دید گلها را

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱

 

ای صبا لطفی بکن حالم به جانان عرضه دار

قصه درد دلم بشنو بدان جان عرضه دار

گرچه با هم نسبتی نبود نیاز و ناز را

رو نیاز من به پیش ناز جانان عرضه دار

ذکر قطره نزد آن دریای پر در تازه کن

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸

 

ای سر طره تو پای دلم را زنجیر

تویی از حسن توانگر منم از عشق فقیر

وی شهیدان هوای تو بشمشیر غمت

همه در کشتن خود گفته چو غازی تکبیر

نگرانی نبود سوی گلستان بهشت

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

ای خواسته زلعل لب آن نگار بوس

بی زر ز لعل یار توقع مدار بوس

خوردم بسی ترش چو ندیدم زبخت شور

من تلخ کام از لب شیرین یار بوس

گر دست یابم از سر صدق وصفا زنم

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۰

 

زهی از زلف تو جان حلقه در گوش

سماع قول تو ناید ز هر گوش

زدیدار تو ما را پر گهر چشم

زگفتار تو مارا پر شکر گوش

گهر در آستین باید نه در چشم

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶

 

نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی بندم

ز خوبان منقطع کردی بری از خویش و پیوندم

بجز تو گر دل و جان را بود آرام و پیوندی

دگر با دل نیارامم دگر با جان نپیوندم

تو داری روی همچون گل من شوریده چون بلبل

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸

 

ای منور بروی تو هر چشم

در دلم نور تو چو در سر چشم

هر دم از حسن تو دگر رنگی

روی تو جلوه کرده بر هر چشم

مه چو خورشید جویدت هر روز

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰

 

ای عارض و خط تو شده صبح و شام چشم

دل گشته خاص تو ز نظرهای عام چشم

تا عشق تو درین دل تاریک ره برد

شد نور شمع تعبیه در پیه خام چشم

زآن ساعت خجسته که هندوی چشم کرد

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۲

 

ای لبت را خواص جان دادن

عادتش بوسه روان دادن

بوسه تست جان و من مرده

نیست آسان بمرده جان دادن

چون کبوتر چرا نیاموزی

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۱

 

کجایی ای سر کوی تو از جهان بیرون

زمین راه تو از زیر آسمان بیرون

گدای کوی ترا پایه از فلک بر تر

همای عشق ترا سایه از جهان بیرون

کسی که پای نهد در ره تو از سر صدق

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۵

 

ای رقعه حسن را رخت شاه

ماییم زحسن رویت آگاه

روی تو مه تمام بر سرو

رخساره گل شکفته بر ماه

در کوی تو کدیه کردن ای دوست

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵

 

بدیدم بر در یار ایستاده

چو من بودند بسیار ایستاده

بسوز سینه وآب دیده چون شمع

بشب در خدمت یار ایستاده

برآن نقطه که در مرکز نگنجد

[...]

۱۴ بیت
سیف فرغانی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۷