ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۶ - سرود مدرسه
ما همه کودکان ایرانیم
مادر خویش را نگهبانیم
همه از پشت کیقباد و جمیم
همه از نسل پور دستانیم
زادهٔ کورش و هخامنشیم
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۲ - صفاهان
ای رخ میمونت آفتاب صفاهان
وی به وجود تو آب و تاب صفاهان
باز شد از قید ظلم، گردن مظلوم
تا تو شدی مالک الرقاب صفاهان
کرد صفاهان ز عدل پرسش و حق داد
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۱ - فغان از این جهان
فغان از این جهان و ابتلای او
که ماندهام عجیب در بلای او
بسان دانه خرد گشت پیکرم
ازین بزرگ سنگ آسیای او
غنا و شادیش به جای دیگران
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۲ - ای مشارالسلطنه
نعمت دنیا سرابست ای مشارالسلطنه
این جهان نقش برآبست ای مشارالسلطنه
تا توانی ظلم کن کاین روزگار بی کتاب
حامی هر بیکتابست ای مشارالسلطنه
تا توانی دخل برکاین روزگار بیحساب
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۹ - چگونهای؟!
هان ای فراخ عرصهٔ تهران چگونهای
زیر درفش قائد ایران، چگونهای
ای گرگ پیر، بهر مکافات خون خلق
در زیر چنگ ضیغم غژمان چگونهای
ای منبع شرارت و ای مرکز فساد
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۲ - صدر اصفهان
گر که صدر اندر اصفهان نبدی
اصفهان نیمهٔ جهان نبدی
گر نبودی زبان گویایش
در دهان ادب زبان نبدی
ور نبودی بیان شیوایش
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۳ - خواطر و آراء
ز تقوی عمر ضایع شد، خوشا مستی و خودکامی
دل از شهرت به تنگ آمد زهی رندی و گمنامی
به آزادی و گمنامی و خودکامی برم حسرت
که فردوس است آزادی و گمنامی و خودکامی
ز عمر نوح کاندر محنت طوفان به پایان شد
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۷ - قطعهٔ دوم (خطاب به حاجی حسین آقا ملک که از بهار کتابی خریده بود و ادای قیمت آن به درازا کشیده بود)
سر دفتر آزادگان حسین
برد از دل من صبر و تاب من
وی با قلم آتشین خویش
بر خاک جفا ریخت آب من
ده سال کتاب مرا نداد
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۳ - جوابی به قطعه محمود فرخ
بهار قطعهٔ فرخ شنید و خرم گشت
چو کشت خشک ز ترشیح ابر نیسانی
و یا چو عاشق نومید گشته از دیدار
که یار سر زده ییش آیدش به مهمانی
فسرده بودم و از عمر خویشتن بیزار
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷۲ - کار و عمر دراز
به من بر مسلم شد این نکته باز
که مردم به گیتی بماند دراز
بهشرطی که فکرش نگیرد شتاب
مگرسویآمیزشو خورد و خواب
بباید کش از این سه فکرت برون
[...]
ملکالشعرا بهار » مسمطات » شکوه
زال زمستان گریخت از دم بهمن
آمد اسفند مه به فر تهمتن
خور بهفلک تافت همچو رای پشوتن
آتش زردشت دی فسرد به گلشن
سبزه چو گشتاسب خیمه زد به گلستان
[...]
ملکالشعرا بهار » مسمطات » فتح تهران
مژده که آمد برون خاطر ما ز انتظار
مژدهٔ فتحالفتوح داد به ما کردگار
حق در رحمت گشود بر دل امیدوار
فتح به ما شد قرین، بخت به ما گشت یار
ناصر ملت نمود فتحی بس نامدار
[...]
ملکالشعرا بهار » ترجیعات » در رثاء سیدالشهداء (ع)
ای فلک آل علی را از وطن آواره کردی
زان سپس در کربلاشان بردی و بیچاره کردی
تاختی از وادی ایمن غزالان حرم را
پس اسیر پنجهٔ گرگان آدمخواره کردی
جسم پاک شیرمردان را نمودی پاره پاره
[...]
ملکالشعرا بهار » ترجیعات » دوز و کلک انتخابات
ماه مشروطه در این ملک طلوعیدن کرد
انتخابات دگر بار شروعیدن کرد
شیخ در منبر و محراب خشوعیدن کرد
حقه و دوز وکلک باز شیوعیدن کرد
وقت جنگ و جدل و نوبت فحش وکتک است
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱ - گفتار نخست در عظمت ذات باریتعالی و نقص ادراک بشر
ای نبرده کسی به کنه تو راه
تاری و دیو و اورمزد و اله
ای خدایی که در تو حیرانم
کیستی؟ چیستی؟ نمیدانم
کردهام من به هستیت اقرار
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۹ - در فایدهٔ علوم
علم از بهر چیست ای استاد
تاکه گیتی شود به علم آباد
علم بهر خیالبافی نیست
کار دانش بدین گزافی نیست
باید از علم سود برخیزد
[...]