جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۴
زهی رسیده تو را هر دم از خدای پیام
علیک الف صلوة و الف الف سلام
فزوده پرتو روی تو نور مهر سپهر
شکسته معجز حسن تو قدر بدر تمام
به حشر اگر نگشایی ز لعل نوشین مهر
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۵
ساری ست سر عشق در اعیان علی الدوام
کالبدر فی الدجیة والشمس فی الغمام
کس را چو تاب سطوت دیدار خود ندید
در پرده سوی اهل نظر می کند خرام
ممکن ز تنگنای عدم ناکشیده رخت
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۶
ز لعلش کام جستم داد دشنام
بحمدالله که باری یافتم کام
برو ای ماه گردون گوشه ای گیر
که آمد ماه من بر گوشه بام
چو بر یاد لبت نوشم می لعل
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قصاید » شمارهٔ ۱۶
جاه داری جاهل آسا در سر ای کامل مدام
جاهلت خوانم نه کامل چون تو را جاه است کام
نام خاص خویش عالم کردی اما عالمی
کش بود روی از لئیمی دایما بر پای عام
عمر صرف کسب نام نیک کن کان نامه را
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۸۰
افلاک بود قسی حوادث چو سهام
رامی حق و آماجگه افراد انام
هشدار که سر کار شد گفته تمام
وز دایره رضا منه بیرون گام
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۸۱
ما احسن بالک ای جهان گشته حمام
گاهی به عراق می روی گاه به شام
جز تو که برد نکرده در راه مقام
از عاشق مهجور به معشوق پیام
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶
ایها الساقی ادر کأس المدام
چند داری دورم از می تلخکام
پیش زاهد می حرام آمد ولی
نزد عاشق ترک می باشد حرام
فیض می عام است خاص و عام را
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷
صبح است و از خمار شبم مانده تلخکام
هات الصبوح صبحک الله یا غلام
در بزم تو به دور پیاپی چه حاجت است
یک جام نیم خور تو باشد مرا تمام
خام است هرکه پخت خیال وجود غیر
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸
بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام
ماهیت جمال تو اینست والسلام
مستغرق مشاهده آن دو رخ شدم
زان فارغم که ماه کدام است و خور کدام
زلفت چو سایه از سر سروت فتد به خاک
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰
من آن نیم که پی حفظ اعتقاد عوام
کشم عنان ارادت ز نقل باده و جام
درآی ساقی و در ساغر بلورین ریز
شراب لعل علی رغم کالانعام
ازان شراب که چون از خودت خلاص دهد
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱
امر علی بالیات الخیام
وابکی علیها بکاء الغمام
کهن خیمه هایی کزین پیش داشت
در آن سلمی وآل سلمی مقام
دریغا که از دور گردون فتاد
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲
که گوید سلام من مستهام
به جانان که کردهست در جان مقام
در او بس که گم کردهام خویش را
نمیدانم او کیست یا من کدام
همه اوست من در میان کیستم
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۵
چو راند از در خود قهر حق لئیمی را
به میل نیل امانی و حرص جمع حطام
هوای مال و منالش چنان فرو گیرد
کزان نه روز قرارش بود نه شب آرام
نه سیر سازد عز قناعتش ز حلال
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۲۰
هرکه آرد خبر به مجلس تو
که نبردت فلان به نیکی نام
قول آن ناکس استماع مکن
زانکه او مفتریست یا نمام
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۴۸
خورشید می آنکه ساقی و دور مدام
دیده ست ز تدویر صراحیش مقام
بر حلق صراحی گذرد چون مه نو
در دایره جام شود ماه تمام
جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۶ - عسجدی
آن زبرجد رنگ مشکین بوی و طعمش طعم شهد
رنگ دیبا دارد او گویی و بوی عود خام
چون ببریدی شود هر یک ازان ده ماه نو
ور نبری باشد اندر ذات خود ماه تمام
جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۳۲ - امیر علی شیر نوایی
انصاف بده ای فلک مینافام
تا زین دو کدام خوبتر کرد خرام
خورشید جهانتاب تو از جانب صبح
یا ماه جهانگرد من از جانب شام
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - کرده در اینجا بیان معرفت صوفیان
نقطه را از تصرف اوهام
طول گشت آشکار و خط شد نام
حرکت کرد خط به جانب عرض
یافت از وی وجود سطح نظام
سطح بر سمت سمک جنبش یافت
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱ - الله سبحانه هوالبرالودود
لله الحمد قبل کل کلام
بصفات الجلال والاکرام
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱ - الله سبحانه هوالبرالودود
چون شد اشباع کرده فتحه لام
با الف شد حروف اسم تمام