امر علی بالیات الخیام
وابکی علیها بکاء الغمام
کهن خیمه هایی کزین پیش داشت
در آن سلمی وآل سلمی مقام
دریغا که از دور گردون فتاد
چنان سلک جمعیتی ز انتظام
نه پیداست زان خیمه ها جز نشان
نه باقیست از خیمگی غیر نام
ستونهای آن خیمه ها زیر خاک
ز هم ریخته چون رمیم عظام
ز آمد شد باد اطنابشان
گسسته ز هم چون عهود لئام
در آرامگاه غزالان شوخ
چرا کرده گوران ناگشته رام
قدمگاه کبک خرامان شده ست
گذرگاه زاغان ناخوشخرام
چو نی صبح نی شام یابد خبر
ازان رفتگان لاجرم صبح و شام
کند جامی از جان و دل سویشان
هزاران تحیت روان والسلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغ آن که گرد کرد با رنج
کزو نیست بهر من جز سوتام
هلا! رودکی از کس اندر متاب
بکن هر چه کردنیست بامدام
که فرغول برندارد آن روز
[...]
خنیده به هر جای شهرسپ نام
نزد جز به نیکی به هر جای گام
بر آن راهداران جوینده کام
یکی مهتری بد دیانوش نام
چنین قصه ای را کس از خاص و عام
نگوید بدین وزن و انشا تمام
همیدونش بر ساق عرشست نام
نُبی معجز او را ز ایزد پیام
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.