جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۶ - در بیان معنی استعاذت و حقیقت آن و بیان آنکه شیطان مظهر اسم مضل است پس استعاذت از وی به اسم هادی و مظاهر آن باید کرد
هست حق را دو اسم کارگزار
هر یکی را مظاهر بسیار
مظهر آن خلاف مظهر این
آن سوی کفر خوانده وین سوی دین
آن دو اسم اسم هادی است و مضل
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۸ - در بیان آنکه ارباب عزلت و اصحاب خلوت بر سه طبقه اند طبقه اول آنکه نیت ایشان در عزلت و خلوت اجتناب از شر انام و اتقا از ضر خواص و عوام باشد
آن یکی از همه جهان بجهد
تا ز آسیب گمرهان برهد
کند از نفع و ضرشان حذری
تا نبیند ز شرشان شرری
رمد از خلق در سرار و جهار
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱۹ - حکایت شبروی محمود غزنوی و از هر کس خبر بدی و نیکی خود پرسیدن و از بدی بریدن و بر نیکی آرمیدن
شب که رهبان دیر شماسی
تازه کردی لباس عباسی
شاه غزنین سیاه پوشیدی
گرد شهر و سپاه گردیدی
تا سحر در لباس بیگانه
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۶۸ - بازماندن سلامان از ابسال و زاری کردن بر مفارقت او
باشد اندر دار و گیر روز و شب
عاشق بیچاره را حالی عجب
هر چه از تیر بلا بر وی رسد
از کمان چرخ پی در پی رسد
ناگذشته از گلویش خنجری
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۵ - در فضیلت مطلق سخن که در فضیلت وی سخن مطلقا نیست
پیشترین نفحه باغ سخن
هست نسیم چمن آرای کن
صبحدم آن نفحه چو برخاسته ست
خشک و تر این چمن آراسته ست
زان نفس اول قلم سرزده
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۸ - لباس ضراعت پوشیدن و در اقتباس نور شفاعت کوشیدن
ز مهجوری برآمد جان عالم
ترحم یا نبی الله ترحم
نه آخر رحمت للعالمینی
ز محرومان چرا فارغ نشینی
ز خاک ای لاله سیراب برخیز
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۴ - داستان شمع جمال یوسفی در شبستان غیب افروختن و پروانه دل آدم را به مشاهده فروغ آن سوختن
گهر سنجان دریای معانی
ورق خوانان وحی آسمانی
چو تاریخ جهان کردند آغاز
چنین دادند ازان آدم خبر باز
که چون چشم جهان بینش گشادند
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۶ - در سبب نظم این کتاب و باعث ترتیب این خطاب
از هر چه سخنوران بدانند
وز لوح سخنوری بخوانند
مقبول ترین فسانه عشق است
مطبوع ترین ترانه عشق است
زین راز چو پرده باز کردم
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۷ - در نصیحت فرزند ارجمند رزقه الله تعالی سعادالدارین و اوصله من مضیق خیر العلم الی فسح مشاهد العین
از فضل و ادب دهد قبولت
دارد نگه از ره فضولت
شغلی که نباید و نشاید
از پاکی جوهرت نیاید
در کسب کمال بایدت جهد
[...]
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۲ - مناجات در اظهار افتادگی عجز و پیری و به پایمردی عنایت استدعای دستگیری
کرم گسترا عاجز و مضطرم
بگستر سحاب کرم بر سرم
به عجز و ضعیفی و پیریم بین
ز اسباب قوت فقیریم بین
نه دستی که کاری برآید ازو
[...]
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۷۵ - جواب نوشتن مادر اسکندر نامه ارسطو را
چو سرچشمه فیض اسکندری
کزو بود همچون صدف گوهری
در آن کاغذی کز ارسطو رسید
بسی داروی صبر پیچیده دید
ز داروی او دفع تیمار کرد
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۶
رخشنده جرم خور که بر این سبز طارم است
قندیل گورخانه شاهان عالم است
کردند روشنان فلک را کبود پوش
یعنی که این سراچه ارباب ماتم است
سخت است بار فرقت آزادگان دهر
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۵ - قصیده اخری
این نه قصر است همانا که بهشت دگر است
که گشاده به رخ اهل صفا هشت دراست
جای آن دارد اگر هشت بهشتش خوانند
چون ز هر نقش دراو حوروشی جلوه گر است
تابه دانش پی نظاره آن حوروشان
[...]