عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - سر آغاز
هر که جان دارد و روان دارد
واجب است آنکه درد جان دارد
حمد بیحد کردگار احد
صمد لم یلد و لم یولد
آنکه ذاتش بری است از آهو
[...]
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۲ - اندر جوهر انسان
مبدا امر جوهر انسان
قابل علم کرد در پی آن
آلتی از کرم بدو بخشید
که بدان نیک را ز بد بگزید
دادش ایجاب و سلب هر تحقیق
[...]
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۳ - در تصفیهٔ نهاد گوید
سر او در سر یقین و گمان
مایهٔ کفر دان و هم ایمان
حسن او راست آینه عالم
روی او شد وجود و پشت عدم
روی آیینه را چه داری تار؟
[...]
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - درنعت محمد مصطفی صلیالله علیه و آله و سلم
نقل کن از وبال کفر بدین
مصطفی را دلیل مطلق بین
خاتم انبیاء، رسول هدی
صاحب جبرئیل، امین خدا
قصد و مقصود و آخر و اول
[...]
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - در نعت خلفای راشدین
چار یارش، که مرشد دینند
همه اندر مقام تحسینند
دوستان پیمبرند همه
خلفای مطهرند همه
ای فضولی، چرا ز نادانی
[...]
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۶ - در نصیحت
تا کی، ای مست خواب غفلت و جهل
گوش سوی مقلد نااهل؟
تا به مقصد درین طریق تو را
کی رساند دلیل نابینا؟
سازده، یار گیر دانش و عقل
[...]
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - سبب نظم کتاب
جان من چون به عالم دل شد
با صفا جمع گشت و حامل شد
گشت حاصل ز فیض ربانی
در وجودم جنین روحانی
چون محبت به شوق تسویه داد
[...]
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۸ - در مدح صاحب دیوان
حق تعالی میان هر عصری
از سعادت بنا کند قصری
اندر آن جایگه نهد گاهی
بر نشاند به مسندش شاهی
صحن عالم ازو کند مامن
[...]
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۹ - در نصیحت ملوک
گفت استاد عالم عاقل:
از دو حال است آدمی کامل
اولین اکتساب علم خدا
که حیات است نفس ناطقه را
زنده کردن روان خود به علوم
[...]
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۰ - حکایت
چون سکندر ز منزل عادات
شد مسافر به عزم آب حیات
اندر آن عزم و آن طلب، بانی
بود با او حکیم یونانی
نیز گویند کو وزیرش بود
[...]
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۱ - اندر ابتدای کتاب
صاحبا، راز اندرون ز نهفت
تا نپرسی ز من، نخواهم گفت
بنده را خاطری است ناخرسند
عاشق هجر یار، لیک به بند
که پسندد چو من هنرمندی
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل اول » بخش ۱ - سر آغاز
حبذا عشق و حبذا عشاق
حبذا ذکر دوست را عشاق
حبذا آن زمان که در ره عشق
بیخود از سر کنند پا عشاق
نبرند از وفا طمع هرگز
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل اول » بخش ۲ - مثنوی
عاشقان ره به عشق میپویند
درس تنزیل عشق میگویند
از می عشق اگر چه بیخبرند
راه جانان به جان همی سپرند
از شراب الست مستانند
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل اول » بخش ۳ - غزل
بی جمال تو، ای جهان افروز
چشم عشاق تیره بیند روز
دل به ایوان عشق بار نیافت
تا بکلی ز خود نکرد بروز
در بیابان عشق ره نبرد
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل اول » بخش ۴ - مثنوی
دل ما، چون چراغ عشق افروخت
خرمن خویشتن به عشق بسوخت
انجم افروز اندرون عشق است
علت حکم کاف و نون عشق است
چون ز قوت سوی کمال آمد
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل اول » بخش ۵ - غزل
دل من، چون به عشق مایل شد
عشق در گردنش حمایل شد
چون دل و عشق متفق گشتند
دل من عشق گشت و او دل شد
گاه بر رست چون نبات از گل
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل اول » بخش ۶ - مثنوی
آفت عاشقی نه از سر ماست
این بلا خود ز انبیا برخاست
داشت بر یوسف و زلیخا دست
در جهان خود ز دست عشق که رست؟
تا دلم را هوای باطل بود
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل دوم » بخش ۱ - سر آغاز
بود در کنج خانه صبح دمی
خاطر من بخود فتاده دمی
غزلی دلپذیر میگفتم
درر از عشق دوست میسفتم
نفسی وصف یار میراندم
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل دوم » بخش ۲ - غزل
ای ملامت کنان بیحاصل
سعی کمتر کنید در باطل
هستم آشفته بر رخی، که برو
شد پری واله و ملک مایل
هست وصف جمال و نعت لبش
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل دوم » بخش ۳ - مثنوی
چون بدید این غزل بدین سان خوب
ملتفت شد به طالب آن مطلوب
دست یازید و بر گرفت و بخواند
در بد و نیک این سخن میراند
چون به آخر رسید خوش بگریست
[...]