گفت استاد عالم عاقل:
از دو حال است آدمی کامل
اولین اکتساب علم خدا
که حیات است نفس ناطقه را
زنده کردن روان خود به علوم
به زدودن ز روح زنک ظلوم
از مناهی دین حذر کردن
میوهٔ شاخ «واتقوا» خوردن
دوم از ملک ناشدن غافل
هم نشینان صالح و عاقل
کامران بودن از طریق عدول
لطف و قهری بجای هر معمول
خاطر اهل دل طلب کردن
دور بودن ز مردم آزردن
رتبت اهل حق به جان جستن
آشکارا و از نهان جستن
این صفتها، که سیرت سلف است
صاحبان خلیفه را خلف است
اندر ایام او به حمدالله
خواجه دارد همه به دولت شاه
آن مشارالیه اهل هنر
آن سرشته ز نور پا تا سر
علم علم با نهایت عقل
رایت اوست در ولایت عقل
علم علم بینهایت ملک
آب و آتش که دیده در یک سلک؟
چشم بد دور آز آن جمال و کمال
دایمش پایدار باد اقبال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.