گنجور

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید

 

آفتاب ملک و دین رای تو باد

آسمان عقل و جان جای تو باد

دست تو بر هشت جنت مطلق است

بر سر هفتم فلک پای تو باد

نوبهار بوستان مملکت

[...]

۱۰ بیت
قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۲۳ - در مدح امین الملک و تقاضای صلتی از او

 

ای مبارک پئی که بر گردون

نایب رای توست سیاره

کرده ای پای بخت را خلخال

داده ای دست ملک را یاره

دشمنان تو را به گرد جهان

[...]

۱۰ بیت
قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۲۶ - در مدح بزرگی از اهل ری و شکایت بوی از عدم وصول حوالت قرقو و استمداد از او در ایصال آن

 

صلاح مملکتی ای بزرگ آزاده

ز ری نخاست چو تو هیچ محتشم زاده

زمانه محتشمی محترمتر از تو ندید

ببسته پای غم و دست لهو بگشاده

همی خورند به شادیت می به مجلسها

[...]

۱۰ بیت
قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۳۲ - در مدح و تبریک عید و تقاضای صلت

 

نوروز مبارک باد ای آیت فیروزی

هر روز تو را فتحی بادا ز فلک روزی

آراسته شد عالم آراسته کن مجلس

مرکب چه همی تازی کینه چه همی توزی

زآن چشمه خور کردند از پرده شب پیدا

[...]

۱۰ بیت
قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۴۳ - در تغزل است

 

ای دل تو را است عشرت و عیش همه جهان

دیگر مگرد گرد در عشق هان و هان

عشق آتشی بزرگ بود و محنتی شگرف

صلحی همه خصومت و سودی همه زیان

ای مهر تو نبشته مرا بر کنار دل

[...]

۱۰ بیت
قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۴۴ - در تغزل است

 

شاید که دلم ققاع نگشاید

زان بت که به جز صداع ننماید

نز مجلس را ز خلوتم بخشد

نز حجره خاص بوسه فرماید

صد شربت زهرا گر دهد خشمش

[...]

۱۰ بیت
قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۴۹ - در غزل است

 

صنما با تو در غم و شادی

بنده بودم نجستم آزادی

وصل پیش آر و داد کن با من

بنه از سر فراق و بیدادی

نرمی از من مخوه که نه مومم

[...]

۱۰ بیت
قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۶۷ - در غزل است

 

ای دل اندوه یار خورده نه‌ای

جگر مرد کار خورده نه‌ای

زخم هجران دوست دیده نه‌ای

تیغ در کارزار خورده نه‌ای

شربت وصل خورده‌ای لیکن

[...]

۱۰ بیت
قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۷۸ - در غزل است

 

ای عشق غم شد از تو مرا شادی

چون از همه جهان به من افتادی

بنده شد از تو مردم آزاده

روی از تو نکرد کس آزادی

سرمایه بخش روی چو گلبرگی

[...]

۱۰ بیت
قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۸۵ - در غزل است

 

زلف تو دین مرد دینی برد

رویت آب حریر چینی برد

لعبت دیده قوامی را

صورت تو بلاله چینی برد

عارض لاله رنگ گل فامت

[...]

۱۰ بیت
قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۸۸ - در غزل واشارت باسم خواجه اوحد است

 

ز عشق تو کشیدم گرد دل سد

نهادم در میان سینه مسند

به مسند در نشین فرمان همی ران

که دارد حسن تو ملک مؤید

نشان خال تو بر روی رنگین

[...]

۱۰ بیت
قوامی رازی