ز عشق تو کشیدم گرد دل سد
نهادم در میان سینه مسند
به مسند در نشین فرمان همی ران
که دارد حسن تو ملک مؤید
نشان خال تو بر روی رنگین
بدان ماند که بر آتش نهی ند
فراز عارض تو خط مشکین
چو بر لوح نگارین شکل ابجد
بده چون بوسه ای خواهم که دانی
نشاید کرد قول دوستان رد
تو را بهتر که کم باشد رقیبت
بلی بهتر بود زر مجرد
بنفشه گرد گل بشکفت مندیش
خط آور خوبتر باشد ز امرد
ز بهر بوسه جان و دل و مال
ربودی ای نگار نارون قد
به جان و مال و دل یک بوسه ندهی
نگارینا مبر یک باره از حد
مکن بیگانگی جانا که هستیم
من آن تو، تو آن خواجه اوحد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو پیش رحمتت آید محمد
امید ما ز فضلت کی شود رد
شده پاک از بدی میر ممجد
گشاده دست و منصور و مؤید
تنش صافی تر از جان محمد
بدو دین محمد شده مؤکد
چو تاج الملک با تیغ مهند
[...]
پری دیدار حوری یاسمن خد
دری رفتار کبکی نارون قد
نه نی خدوی اندر یاسمن رنگ
نه بی قد وی اندر نارون حد
برشک از نور رویش ماه و خورشید
[...]
مه از شرم رُخش هر مه گذارد
چو در راهش گذارد سر فرازد
خنک جانی که او یاری پسندد
کز او دوریش خود صورت نبندد
تو باشی خنده و یار تو شادی
که بیشادی دهان کس نخندد
تو باشی سجده و یار تو تعظیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.