ای مبارک پئی که بر گردون
نایب رای توست سیاره
کرده ای پای بخت را خلخال
داده ای دست ملک را یاره
دشمنان تو را به گرد جهان
دارد آوازه تو آواره
پیش رای تو ای امین الملک
خواهم احوال گفت یک باره
دان که مداح بی کفایت تو
قلتبانی است روسبی باره
هست معلوم خواجگان که امروز
. . . این بنده نیست آن کاره
ای که برآستانه در تو
اهل حرمت نهند رخساره
بنده بی برگ و هر زمان گوش است
کاورد بچه این فلان خواره
چیست آخر مرا بگوی اکنون
چاره این ضعیف بیچاره . . .؟
ریشم اندر کنیف خونین باد
گر مرا هست وجه گهواره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندرو گفته بود بیچاره
چون شد از درد عشق دل پاره
می نگردی مگر به بیغاره
گرد صندوقهای سی پاره
نکنی ای بت ستمکاره
چاره عاشقان بی چاره
از پی آن که سغبه تو شدیم
چه کنیمان ز عالم آواره
شیرخواره که روی خوب تو دید
[...]
هفت گنبد درون آن باره
کرده بر طبع هفت سیاره
تادر دشت هست و جو باره
نیست از کوشش و کشش چاره
ای خداوند هفت سیّاره
پادشاهی فرست خونخواره
تا در دشت را چو دشت کند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.