ای دل تو را است عشرت و عیش همه جهان
دیگر مگرد گرد در عشق هان و هان
عشق آتشی بزرگ بود و محنتی شگرف
صلحی همه خصومت و سودی همه زیان
ای مهر تو نبشته مرا بر کنار دل
وز عشق جای کرده تو را در میان جان
چون شرط کرده ای که نگوئی مرا سخن
عهدی بکن که بازنگیری ز من زبان
ور ز آنکه خود بتابی بر من چو آفتاب
کاری بود نگارا آن تا به آسمان
با زلف؛ نیکوئی عجب آید ز روی تو
با زاغ کی بود گل سوری به بوستان
زلف تو را طرب ز لب تست و روی من
بنگر که چون بودمی و زنگی و زعفران
گفتی قوامیا تو چرا بوسه خواستی
چون با منت سخن نرود جز به ترجمان
گفتم برآزمایم باشد که بشنوی
آن سنگ رایگان و گنجشک رایگان
ترسم ز دست عشق تو فریادها کنم
روزی ز پیش نایب ملک خدایگان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان
زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
دست از کباب دار، که زهرست توامان
با کام خشک و با جگر تفته درگذر
[...]
گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان
گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
گفتم که ساعتی ببر من فرونشین
گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
گفتم که باد سرد زیان داردت همی
[...]
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
سلطان یمین دولت میر ملوک بند
محمود امین ملت شاه جهان ستان
شاهی که پشت صد ملک کامران بدید
[...]
بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان
من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود
با کاروان رباط کسی هر دوان دوان
از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود
[...]
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.