ای عشق غم شد از تو مرا شادی
چون از همه جهان به من افتادی
بنده شد از تو مردم آزاده
روی از تو نکرد کس آزادی
سرمایه بخش روی چو گلبرگی
پیرایه دار زلف چو شمشادی
گه پاسبان لاله سیرابی
گه پرده دار سوسن آزادی
عقل سخن شناس جهان دیده
شاگرد تو است با همه استادی
دیرینه یار غار توم گفتی
بیزارم از تو گر همه همزادی
از رفتن تو شادی مرا زاید
کز زادن تو مردمرا شادی
در عاشقی ز عشوه گلبرگی
ما را چه خار بود که ننهادی
گفتی قوامیا چه زیان کردی
تا دست را به صحبت ما دادی
عشقا من از تو داغ بسی دارم
هیچ اندهت مباد چو من بادی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.