مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶
خدا را ای نسیم احوال زار مستمندی را
به جان از خار هجر آماده هر ساعت گزندی را
به بین و چون کبوتر سوی دورافتاده یار من
مهیا شو از این گلزار پرواز بلندی را
به هرجا بینی آن رم کرده آهو را که افکنده
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸
بود این زخم دیگر کشته تیغ عتابش را
که با اغیار بیند لطفهای بیحسابش را
شکست جام چرخ اولی چه کیفیت توان بردن
از آن ساغر که با خون ساقی آمیزد شرابش را
چه حاصل باشدم جز حسرت نظارهاش گیرم
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵
اشکم بود آن گل که گلابش همه خونست
چشمم بود آن چشمه که آبش همه خونست
آن چشمه بود عشق که آبش همه خونست
جامیست محبت که شرابش همه خونست
با غیر تو ساغر کشی و من کشم از رشک
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳
در چمن مرغ چمن ناله چو بنیاد کند
کاش از حال اسیران قفس یاد کند
در قفس ناله گرمم که چو برق آتش زد
نتوانست اثر در دل صیاد کند
گو مکن هرگزم او گر نکند یاد مباد
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰
از دم باد صبا بوی کسی میآید
من و فریاد که فریادرسی میآید
خیزد از ما چه درین دام که بییاری عشق
کی ز سیمرغ تلاش مگسی میآید
کار عشاق تو در عشق همین سوختنست
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۴
نیامد بر لبم آهی ز سوز عشق تا بودم
سراپا سوختم اما بکس ظاهر نشد دودم
قدحپیما تو با اغیار دوش و تا سحر هر دم
من از حسرت ز خون دل چه ساغرها که پیمودم
سزد اشک ار بدامن بستر دیار از رخم اکنون
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶
به سپهر بر شده ما ز عشق و طلب کنی تو ز مالشان
به زمین ز بیخردی مجو پی توسن فلک ابرشان
ز چه گوییم که علاج کن تف دل ز دیده خونفشان
به زلال چشمه وصل خود تو بیا و آتش من نشان
تو نهفته رخ و روز و شب ز غمت مرا مژه خونفشان
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵
بنگاهی ز خودم بیخبر انداختهای
دل من خوش که بحالم نظر انداختهای
پرتو مهر توام نیست عجب کز خاکم
شام برداشتهای و سحر انداختهای
گشتهای یار رقیب آه که بهر قتلم
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۱ - تاریخ فوت مریم
آه از چرخ جفاپیشه که دست
نکشد یکنفس از جور و ستم
هرکه از گردش ایام گذاشت
پا درین مرحله چون نقش قدم
ساختش ره سیر از دشت وجود
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۹ - تاریخ طالار سعادتآباد شاه طهماسب صفوی
شکر کز لطف الهی کرد تسخیر جهان
همچو مهر از تیغ عالمگیر شاه دینپناه
شمع بزم افروز دولت ماه اوج سلطنت
آفتاب برج حشمت سایه لطفاله
وارث ملک سلیمان صاحب تخت کیان
[...]