مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
دلی که درد تو ارزد دوا نمیارزد
کسی که مهر تو جوید جفا نمیارزد
جهان خرم گر تو بی تو عاشقان ترا
فزون ز نیم جو ارزد، مرا نمیارزد
بهای کون و مکان بیتو یک نفس ندهم
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳
زهی باد بر تو و عکس حلمت
گران سایه کرده سپهر سبک را
تف خطار و تیغ آتش فشانت
دهد طبع خورشید باد خنک را
تنگ حال بد بی تو صدر وزارت
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴
دعاگوی دیرینه مداح مجرم
که حقهاست در حضرت شاه او را
بدین آستانت موقوف مانده
ز تدبیر غم دست کوتاه او را
هم از کرده نادم هم از بخت خائب
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲
صاحبا صدرا! به ذات آنکه کلک قدرتش
سنبله گردون و راه کهکشان داند نگاشت
گه به داس ماه نو بدرود خوید سنبله
گه به راه کهکشان در دانه انجم بکاشت
کاشتر و اسب من از دیروز باز از کاه و جو
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۹
عیسی نفسا! تویی که هر دم
لطف و کرم از نوم فرستی
وز قرصه آفتاب دولت
قسمت همه پرتوم فرستی
مردم نیم از ره حقیقت؟
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۳
حبذا هبة ریح اشعلت فی الروض نارا
وحلت بالورد لما ملات فاه نضارا
گر صوابی کرد خواهش پیش خوان ترک ختا را
تا دهد در موسم گل بادهای گلرنگ ما را
سر الی الروض رویدا لصبوح و غبوق
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۴
اتی العید فی حلل من هوی
وحید الزمان فرید الوری
و من بمواهبه المعجزات
امسی مقلد حیدالوری
اهنیک بالعید لا و الذی
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۵
یا سید المکرمات بابک خیرالمآب
کفی مغیث الوری کفک فی کل باب
ای به صفا برده گوی سایه تو ز آفتاب
زهره زهره شد ز آتش تیغ تو آب
جودک یوم العطا بأسک یوم العذاب
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۷
لاح الصباح المختفی والدیک نادی بالطرب
قم فاسقنی ثم اسقنی یا بدر ماء کاللهب
می ده مرا می ده مرا کاندر غمت می به مرا
لب بر لب امشب نه مرا کامد ز غم جانم به لب
یا من له قلبی فدا و صلا علی رغم العدی
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۸
هات المدام فنار السکر قد سکنت
والروح من طرفک الغناج قد فتنت
بیاور ای دل من تنگ گشته چون دهنت
از آن میی که چو عیش من است و چون سخنت
ما ذا علیک ادام الله لیلتنا
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۹
یا صبیح الوجه قدحان الصباح
والندامی بین سکران و صاح
ای چو روح تازه آمد وقت آنک
روح ما را باز گردانی به راح
وضع الالسن من اوتار نا
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۱۱
اسعد فقد اقبل وجه النهار
واقض ذمام الورد والجلنار
ای به دو رخ همچو گل اندر بهار
خیز مزن بر دل من نوک خار
لن یقبل العذر فلا تعتذر
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۱۸
الصبح علی الضلام مقبل
ان تسق لنا المدام عجل
بنشان ز من ای غم تو مشکل
زان آب حیات آتش دل
سقیا لک فاسقنی حراما
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۱۹
یا صاح قد صاح دیک الصبح فاستعجل
مدامة مثل عین الشمس یستقبل
بیاور ای می و ماه از لب و رخ تو خجل
میی که قوت روان آمدست و قوت دل
واسقنی صرفها من وسط باطیة
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۲۰
یا ملیح الکلام هات الجام
اسقنی قهوة کماء غمام
ای ز تو کار نیکویی به نظام
پخته کن کار ما به باده خام
و امزج الماء بالمدام کما
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۲۱
اشرب مع الندامی فی روضة الخزامی
فالصبح قد تبدی والریح قد تنسم
ای دلربای ساده برگیر جام باده
دل خستگان غم را از باده ساز مرهم
یا معدن الملاحه الراح منک راحه
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۲۴
اتی النیروز محفوفا بهذا الحسن والاحسان
تفضل واشرب الصهبا بهذا الروح والریحان
خداوندا می گلگون ز یار لاله رخ بستان
که رخ بنمود گل در باغ و آمد لاله در بستان
لقد نادی منادی الغیم بالتغرید والالحان
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۲۵
قم فاسقنی فی زمن المهر جان
واصرف بصر الخمر عن صرف الزمان
موسم گل رفت و درآمد خزان
باده گلرنگ در آرید هان
یا حبذا الراح و یا حبذا
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۲۶
قد باهت الثغور باعلام بهلوان
و ارتاحت السعود بایام بهلوان
می در فگن به جام غم انجام پهلوان
کاب حیات گشت می از جام پهلوان
لا زالت الثواقت فی لجه الدجی
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۲۷
یا خلیلی اسقیانی یا خلیلی اسقیان
واغیثانی بصرف الخمر عن صرف الزمان
خیز ای . . . سبک روح ای حریف مهربان
باد پیمایی رها کن باده ای در ره گران
اطیب الا شیاء عندی فی اوان المهر جان
[...]