گنجور

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه

 

بگفتم به شیرین سخن این سمر

که کس نیست گفته ازین پیشتر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه

 

دو سالار و آن هر دو از یک گهر

برادر ز یک مام وز یک پدر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه

 

چنان شد دل آن دو نخل ببر

که نشکیفتند ایچ از یکدگر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه

 

از آرامگه آن دو نخل ببر

برون آمدندی بر یکدگر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه

 

چو بر سر نهادی فلک تاج زر

شه روم بر زنگ کردی حشر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴ - بردن گلشاه را از حی

 

سپاهی همه صف در و جان سپر

همه آهنین شخص و رویین جگر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴ - بردن گلشاه را از حی

 

ربیع ابن عدنان ز گل شه خبر

شنیده بد از مردم بابصر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴ - بردن گلشاه را از حی

 

همی بود خاموش پرسان خبر

ز گلشاه وز ورقهٔ پر هنر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۶ - چنین گفت آنگه به فرمانبران

 

بیارید پیشم کنون تاج زر

دو صد تخت دیبا و عقد گهر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۶ - چنین گفت آنگه به فرمانبران

 

بجستند گلشاه را سر به سر

ندیدند ازو هیچ جایی اثر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۸ - سخن گفتن ورقه با پدر و جواب دادن پدرش

 

بنزد پدر رفت گفت ای پدر

پسر رفت و عمر پسر شد بسر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان

 

به نیزه بگردید چون شیر نر

بگرد ربیع آن شه کینه ور

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان

 

چو مر مار را عمر آید بسر

بخواباندش مرگ بر ره گدر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان

 

بدارای و نیروده دادگر

به پیغمبر آن فخر و زین بشر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان

 

بدین سان همی رفت فرخ پسر

جگر خسته تا نزد کشته پدر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر

 

کی از هجر گلشاه و مرگ پدر

شدستی دلاواره آسیمه سر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر

 

رسانم ترا هم کنون زی پدر

بدین تیغ پولاد پرخاش خر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۳ - کنون بشنو ای خال ِ آزاد مرد

 

ز حی بنی ضبه آمد بدر

به تیره شب آمد به وقت سحر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن

 

برابر شده هر دو با یک دگر

یکی کینه دار و یکی کینه ور

عیوقی
 
 
۱
۲
۳
۴