گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۹

 

دهد بوی جگر پرکاله آهم

بود از دودمان ناله آهم

ز جوش غم گره شد در دل تنگ

چو داغ غنچه های لاله آهم

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱

 

گفت امام عرش مسند قاسم خلد و جحیم

آنکه بر فرقش برازنده است تاج انما

کادمی در خواب باشد تا به قید زندگی است

می شود بیدار چون زین قید سازندش رها

اهل تغییر از هر آن چیزی که می بینی به خواب

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲

 

پادشاهی است شه رضا امروز

که نه در فکر تخت و دیهیم است

در زمینی بنای تکیه گذاشت

کآب و خاکش به از زر و سیم است

در کنار دل آن مکان شریف

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳

 

شکر لله که هجو کس گفتن

فطرت عالی مرا نه فن است

نشده در هجای کس جاری

تا زبانم مجاور دهن است

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴

 

هر قدر خاطرم ز کس رنجد

خامشی پیشهٔ زبان من است

شعر گفتن به کیش من در هجو

هتک ناموس حضرت سخن است

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵ - در ترجمهٔ کلام امام علی (ع)‏

 

اینچنین فرمود در تعریف خاموشی به خلق

آنکه بر اهل جهان بعد از رسول الله مه است

خامشی به از سخن گفتن بود لیکن سخن

گر بود در وصف خاموشی ز خاموشی به است

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶ - در وصف چشمهٔ جوهر ناک

 

حبذا کشمیر و جوهر ناک او

حوض کوثر در بهشت آماده است

گر نه او آیینهٔ وجه الله است

دایما آبش چرا استاده است

سید تالابها می خوانمش

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷

 

نماز تو بی معرفت شیخنا

چه بی قدر و بی منزلت آمده است

فزون ز آشنایی مکن اختلاط

عبادت پس از معرفت آمده است

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸

 

خان والا نژاد ابراهیم

که علی را به جان و دل بنده است

آنکه نور غلامی مولا

از جبینش چو مهر تابنده است

بر دل اوست مهر مهر علی

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹

 

قدوهٔ مؤمنین که درگاهش

چون فلک در بلند کریاسی است

آنکه در دست جود او مه و مهر

گاه بخشش کم از دو عباسی است

آنکه خاک سیاه هند ازو

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - تاریخ تولد

 

ز میرزا ابوالخیر والا نژاد

گلی در ریاض نجابت شکفت

به هر سوسو نسیمی کز آن گل وزید

غبار کدورت ز دلها برفت

چو خورشید نور جمالش بدید

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - تاریخ وفات ملک فخرا - ‏۱۱۱۰ ه

 

اوستاد زمان ملک فخرا

که خرد وصف او نیارد گفت

بود چون گنج فضل دانش و علم

ز آن سبب رخ به زیر خاک نهفت

قدر او را کسی نمی دانست

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - تاریخ فوت شایسته خان

 

آفتاب فلک جاه امیرالامراء

که توانش گل این نه چمن خضرا گفت

باطن و ظاهرش از ماهی و موج است زبان

تا تواند صفت گوهر او دریا گفت

رخت هستی چو بهم بست ازین کهنه رباط

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳

 

به کیش ما پس از خلوت نشین لی مع الهی

کسی حاشا که چون شاه ولایت بوالحسن باشد

بود با غیر در چشم بصیرت شاه مردان را

همان فرقی که از شمشیرزن تا خشت‌زن باشد

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴

 

شیخ میرک که از ره دانش

مسند عز و شان مقامش شد

بسکه کوچک دلی کند با خلق

کاف تصغیر جزو نامش شد

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵

 

حبذا نواب حفظ الله خان

آنکه چشم مهر و مه مثلش ندید

دست خیاط قضا نام خدا

خلعت دولت بر اندامش برید

خنجر قهرش دل گردان شکافت

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - در توصیف کربلا

 

کو طالع و بخت آنکه باشم

در حضرت کربلا ز زوار

چینم گل بوسه بالب شوق

گاهی از درگهی ز دیوار

مالم بر خاک آستانش

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

گویند خواجه را چو رسد قاشقی به لب

تا چند ساعتش مکد از حرص بی شمار

یا چون ندیده قاشق او روی گوشت را

چسبد ز شوق گوشت به لب همچو کفچه مار

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - تاریخ فوت عبداللطیف خان رحمة الله - ۱۱۱۷ه

 

میر عبداللطیف خان که گذشت

در محرم ازین سرای غرور

باد تا حشر مرقد پاکش

همچو فانوس گردآور نور

گفت تاریخ رحلتش را عقل

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹ - علی رضا که گلی از بهار کشمیر است - ۱۱۱۱ه

 

علی رضا که گلی از بهار کشمیر است

مدام شاه خراسان نگاهبان بادش

ز سرد و گرم حوادث به حرمت این نام

رسد ز فیض دو معصوم دایم امدادش

چو در دلش هوس درس و بحث جا گیرد

[...]

جویای تبریزی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode