گنجور

 
جویای تبریزی

علی رضا که گلی از بهار کشمیر است

مدام شاه خراسان نگاهبان بادش

ز سرد و گرم حوادث به حرمت این نام

رسد ز فیض دو معصوم دایم امدادش

چو در دلش هوس درس و بحث جا گیرد

سزد که باشد عقل نخست استادش

رسد به فضل خدا چون به سن رشد و تمیز

کناد صاحب علم لدنی ارشادش

شد از قضا چو به اسم علی رضا موسوم

‏«علی رضا» شده تاریخ سال میلادش

 
 
 
حکیم نزاری

نمی زنم نفسی تا نمی کنم یادش

که بختِ نیک به هر حال هم نشین بادش

گشاده خاطر وز اندیشه فارغ آن روزم

که تازه روی ببینم به خواب دل شادش

دمی ز چشمِ پرآبم نرفت و می دانم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه