گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش

هزاران یوسف مصرست پیدا در گریبانش

پریرویی که چون دیوست بر رخسار زلفینش

زره مویی که چون تیرست بر عشاق مژگانش

به یک دم می‌کند زنده چو عیسی مرده را زان لب

[...]

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۴۶ - در صفت کبر و عجب

 

صورت کبر را سگی دانش

که بدست آشکار و پنهانش

سنایی
 
 
۱
۲