بار دگر به کوچهٔ رندان گذر کنیم
تا بشکنیم توبه و سجّاده تر کنیم
یک جرعه در کشیم از آن داروی نشاط
چندین هزار وسوسه از سر به در کنیم
دل را بدست مطرب و معشوق میدهیم
فارغ ز فکر نیک و بد و خیر و شر کنیم
ما کیستیم و قوّت تدبیر ما کدام
تا ادعای دفع قضا و قدر کنیم
زاهد بما نصیحت بیهوده میدهد
کز باده بگذریم و ز ساقی حذر کنیم
با اختلاف مبدأ برهان ما و شیخ
این تجربت نباید بار دگر کنیم
یکباره راه زهد سپردیم و گم شدیم
بار دگر صبوحی از این ره گذر کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تکرار تجربههای زندگی و لذتجویی از دنیای مادی اشاره میکند. او از رفتن به کوچه رندان (مردم خوشگذران) سخن میگوید و قصد دارد تا توبه را بشکند و به شادی و نشاط برگردد. او با اشاره به اینکه چگونه دل را به دست مطرب و معشوق میسپارد، از بیفکری درباره نیکی و بدی آزاد میشود. شاعر به نقد زاهدان و نصیحتهای بیهوده آنها میپردازد و بیان میکند که این تلاشها برای دوری از لذتهای دنیوی بیفایده است. در نهایت، او با تکرار تجربیات خود به دنبال لذت بیشتر در زندگی است و میخواهد دوباره از شادی و خوشی بینصیب نماند.
هوش مصنوعی: ما دوباره به خیابانهای رندان خواهیم رفت تا توبهمان را بشکنیم و سجادهمان را خیس کنیم.
هوش مصنوعی: بیایید یک قاشق از آن داروی شادابی بنوشیم تا بسیاری از اندیشههای ناراحتکننده را از ذهنمان پاک کنیم.
هوش مصنوعی: دل را به دست مطرب و معشوق میسپاریم و از نگرانیهای نیک و بد و خیر و شر آزاد میشویم.
هوش مصنوعی: ما چه کسانی هستیم و چه قدرتی در تصمیمگیری داریم که بخواهیم در برابر سرنوشت و قضا و قدر بایستیم؟
هوش مصنوعی: زاهد به ما نصیحت میکند که از باده دوری کنیم و از ساقی دوری گزینیم، اما این نصیحتش بیهوده است.
هوش مصنوعی: با توجه به تفاوت در اصول و مبانی فکری ما و شیخ، نباید دوباره به این تجربه برگردیم.
هوش مصنوعی: یک باره تصمیم گرفتیم که زندگی زاهدانهای داشته باشیم و در این مسیر گم شدیم. حالا دوباره میخواهیم از این راه لذت ببریم و شاد باشیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم
وز های و هو، جهان همه زیر و زبر کنیم
از تاب سینه آتشی اندر جگر زنیم
وز آب دیده سینهٔ تفسیده تر کنیم
در ماتم خودیم، بیا، زار بگرییم
[...]
با یاد دوست از همه قطع نظر کنیم
آهی کشیم و آنهمه زیر و زبر کنیم
با وعده وصال ترا در بدر کنیم
خیزید عاشقان همه عزم سفر کنیم
عشقست هر چه هست سخن مختصر کنیم
برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم
پیش سنان خار غم از گل سپر کنیم
چون غنچه لب به خنده گشاییم در چمن
خونهای بسته ته به ته از دل بدر کنیم
حاضر کنیم لاله و نرگس به بزم خویش
[...]
تا کی ز حرف شاه و گدا کام تر کنیم
مطرب بیا که نغمه مستانه سر کنیم
کو همتی که از همه قطع نظر کنیم
وز سر گذشته چاره هر دردسر کنیم
ما را محل رحم ندانسته روزگار
گر همچو شمع از همه تن گریه سر کنیم
در نامه شکل زلف ترا می کشیم و بس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.