کو همتی که از همه قطع نظر کنیم
وز سر گذشته چاره هر دردسر کنیم
ما را محل رحم ندانسته روزگار
گر همچو شمع از همه تن گریه سر کنیم
در نامه شکل زلف ترا می کشیم و بس
گر شرح حال در هم خود مختصر کنیم
گر منت وظیفه گرانی چنین کند
ترک وظیفه خواری فیض سحر کنیم
یک گام بی متابعت او نمی رویم
گر سایه را بخویش رفیق سفر کنیم
بنشین دمی بدیده گوهر فشان ما
تا رشته میان ترا پرگهر کنیم
گر اشک را بکام دل خویش سر دهیم
در سنگ آبیاری تخم شرر کنیم
روی تنک بلاست که صد ره شدیم پست
ما را نداد دل که غم از دل بدر کنیم
در چاره صداع زیاده سری کلیم
مشتی ز خاک کوی قناعت بسر کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوعاتی چون تلاش، اندوه و طبیعی بودن دردها میپردازد. او از جامعه و روزگار شکوایه دارد که به او رحم نمیکنند و همچون شمعی که از خود میسوزد، دچار اندوه است. شاعر به این نکته اشاره میکند که اگرچه او در پی زیباییهای ظاهری است، اما باید بر سختیهای زندگی غلبه کند و به قناعت و رضایت درونی برسد. او همچنین تاکید دارد که تا زمانی که از راه مستقیم و صحیح پیروی نکند، نمیتواند پیشرفت کند. در نهایت، او بر اهمیت تحمل مشکلات و تلاش برای خوشبختی تاکید میکند.
هوش مصنوعی: آیا ارادهای وجود دارد که بدون توجه به همه مشکلات و موانع، از فراز آنها عبور کنیم و برای هر چالش راه حلی پیدا کنیم؟
هوش مصنوعی: زندگی به ما نه تنها محبت نمیکند بلکه گویی ما را به عنوان موجوداتی بیرحم میبیند. حتی اگر مانند شمعی که از خود نور را به اشک تبدیل میکند، همه درد و غم را به نمایش بگذاریم، بازهم توجهی نمیشود.
هوش مصنوعی: ما در نامهمان فقط زیبایی زلف تو را توصیف میکنیم و اگر بخواهیم حال و روز خود را بگوییم، باید خیلی مختصر و کوتاه بگوییم.
هوش مصنوعی: اگر انجام وظیفه سنگین باشد و حسرت آن ناراحت کننده، بیایید از نعمت صبحگاهان بهره ببریم و از ناامیدی فاصله بگیریم.
هوش مصنوعی: هرگز بدون پیروی از او قدمی برنمیدارم، حتی اگر بخواهیم سایهام را به عنوان همسفر خود در نظر بگیریم.
هوش مصنوعی: لحظهای بنشین و با دیدگان پر از زیبایی ما گفتگو کن تا ارتباطی عمیق و پر از ارزش بین ما برقرار شود.
هوش مصنوعی: اگر اشکهایمان را به دل خود بریزیم، میتوانیم با این احساسات در دل سنگی بذر شگفتی و شور بریزیم.
هوش مصنوعی: بر روی دشت خشک و بیبرگ، بارها به زمین افتادیم، اما دلمان اجازه نداد که غم را از خود دور کنیم.
هوش مصنوعی: برای درمان سردرد، بهتر است به سادگی کمی از خاک کوی قناعت را بر سر بگذاریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم
وز های و هو، جهان همه زیر و زبر کنیم
از تاب سینه آتشی اندر جگر زنیم
وز آب دیده سینهٔ تفسیده تر کنیم
در ماتم خودیم، بیا، زار بگرییم
[...]
با یاد دوست از همه قطع نظر کنیم
آهی کشیم و آنهمه زیر و زبر کنیم
با وعده وصال ترا در بدر کنیم
خیزید عاشقان همه عزم سفر کنیم
عشقست هر چه هست سخن مختصر کنیم
برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم
پیش سنان خار غم از گل سپر کنیم
چون غنچه لب به خنده گشاییم در چمن
خونهای بسته ته به ته از دل بدر کنیم
حاضر کنیم لاله و نرگس به بزم خویش
[...]
تا کی ز حرف شاه و گدا کام تر کنیم
مطرب بیا که نغمه مستانه سر کنیم
خیزید تا ز عالم صورت سفر کنیم
تا روشن است راه خرابات سر کنیم
هر چند نیست قافله در کار شوق را
هویی کشیم و همسفران را خبر کنیم
تا نقش پای گرمروان پیش راه ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.