برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم
پیش سنان خار غم از گل سپر کنیم
چون غنچه لب به خنده گشاییم در چمن
خونهای بسته ته به ته از دل بدر کنیم
حاضر کنیم لاله و نرگس به بزم خویش
زان ساغر عقیق وز این جام زر کنیم
چندان خوریم می که چو نرگس به پای گل
فردای حشر مست سر از خاک برکنیم
شاهد چه حاجت است چنین کز درخت گل
گلچهره ای بپاست به هر سو نظر کنیم
جامی بیا و دفتر خود باز کن چو گل
تا گفت و گوی مجلسیان مختصر کنیم
بگرفت طبع باده پرستان ز نقل خشک
از دفتر تو نقل غزلهای تر کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوت به شادی و سرور در بین گلها و طبیعت است. شاعر به جمع شدن در یک باغ و فراموش کردن غم و غصهها اشاره میکند. او از لذت نوشیدن می و استفاده از گلها در بزم و جشن صحبت میکند و به زیبایی و طبیعت توجه دارد. در نهایت، شاعر از وجود گلچهرهها در بین ما سخن میگوید و از نوشیدن باده و برگزاری مجالس شاد میگوید تا خاطرات خوشی را رقم بزنند.
هوش مصنوعی: بیا از اینجا بلند شو و به سمت باغچه برویم، تا با آرایش گلها، غمهای زندگیمان را پشت سر بگذاریم و از زیباییهای دنیا بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: وقتی که مانند غنچهای لبخند میزنیم و چمن را روشن میکنیم، میتوانیم تمام غمها و رنجهای دل را از عمق وجودمان بیرون کنیم.
هوش مصنوعی: به بزم خویش گلهای زیبا مانند لاله و نرگس را فراهم میآوریم و با این جام از عقیق و طلا، لذت میبریم.
هوش مصنوعی: ما آنچنان از شراب مینوشیم که مانند نرگسها در زیر گل، در روز قیامت مست از زمین به بلندای سر خواهیم خاست.
هوش مصنوعی: ببینید که چه نیازی به معشوق است وقتی که از درختی گل زیبایی به هر طرف میروید و همه جا را پر از زیبایی میکند.
هوش مصنوعی: به جمع بیایید و با شوق و شادی صحبت کنیم، مانند گلی که در فصل بهار میروید و باعث خوشحالی میشود. بیایید دور هم جمع شویم و گفتگو را کوتاه و دلنشین کنیم.
هوش مصنوعی: دل عاشقان تحت تأثیر باده و شادی گرفته شده است و از خواندن نوشتههای خشک و بیروح خستهاند. آنها میخواهند غزلهایی پرشور و زنده را بشنوند و حس و حال خود را زنده نگهدارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم
وز های و هو، جهان همه زیر و زبر کنیم
از تاب سینه آتشی اندر جگر زنیم
وز آب دیده سینهٔ تفسیده تر کنیم
در ماتم خودیم، بیا، زار بگرییم
[...]
با یاد دوست از همه قطع نظر کنیم
آهی کشیم و آنهمه زیر و زبر کنیم
با وعده وصال ترا در بدر کنیم
خیزید عاشقان همه عزم سفر کنیم
عشقست هر چه هست سخن مختصر کنیم
تا کی ز حرف شاه و گدا کام تر کنیم
مطرب بیا که نغمه مستانه سر کنیم
کو همتی که از همه قطع نظر کنیم
وز سر گذشته چاره هر دردسر کنیم
ما را محل رحم ندانسته روزگار
گر همچو شمع از همه تن گریه سر کنیم
در نامه شکل زلف ترا می کشیم و بس
[...]
خیزید تا ز عالم صورت سفر کنیم
تا روشن است راه خرابات سر کنیم
هر چند نیست قافله در کار شوق را
هویی کشیم و همسفران را خبر کنیم
تا نقش پای گرمروان پیش راه ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.