از زندگانیام گله دارد جوانیام
شرمندهٔ جوانی از این زندگانیام
دور از کنار مادر و یاران مهربان
زال زمانه کُشت به نامهربانیام
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیام
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانیام
چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
وز دور مژدهٔ جرس کاروانیام
یک شب کمند گیسوی ابریشمین بتاب
ای ماه اگر ز چاه به در میکشانیام
گوش زمین به نالهٔ من نیست آشنا
من طایر شکستهپر آسمانیام
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
چون میکنند با غم بیهمزبانیام
ای لالهٔ بهار جوانی که شد خزان
از داغ ماتم تو بهار جوانیام
گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود
برخاستی که بر سر آتش نشانیام
در خواب زندهام که تو میخوانیام به خویش
بیداریام مباد که دیگر نرانیام
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانیام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، حاکی از غم و ناامیدی جوانی است که نسبت به زندگانیاش احساس گله و شکایت دارد. او از دوری مادر و دوستانش مینالد و به یاد صحبتهای یاران رفتهاش دل تنگ است. عشق و آرزوی زندگی جاودانی او را میسوزاند. او خود را همچون یوسفی در چاه غم میبیند و از ماه میخواهد که او را از این تاریکی رهایی دهد. در این میان، احساس تنهایی و بیکسی او را آزار میدهد و به یاد داغهای گذشته، از گذر زمان و بیرحمی آن گله میکند. در نهایت، او را از تب و تاب در خواب و بیداریهایش میگذراند و خود را شمعی میداند که در آتش سوزان درونش میسوزد. این شعر نشاندهنده درد و غم عمیق جوانی است که در جستجوی عشق و آرامش است.
هوش مصنوعی: جوانیام از زندگیام ناراضی است و من به خاطر جوانیام از این زندگی شرمسارم.
هوش مصنوعی: دور از مادر و دوستان مهربان، زمانه بر من سختی میگذارد و بیرحمی میکند.
هوش مصنوعی: من به یاد صحبتهای دوستانی هستم که رفتهاند و از تو، ای مرگ، میخواهم که مرا به آنها برسانی.
هوش مصنوعی: من چه نیازی دارم به نگرانی دربارهٔ پنج روز زندگی دنیا، وقتی عشق به من وعدهٔ زندگی ابدی را داده است؟
هوش مصنوعی: من همچون یوسف در چاه درد و اندوه گرفتار شدهام و از دور، بشارت کاروانی را میزنم.
هوش مصنوعی: ای ماه، اگر میخواهی مرا از چاه بیرون بکشی، شب را با نسیم گیسوان ابریشمیات زیبا کن.
هوش مصنوعی: زمین نسبت به نالههایم بیتفاوت است و من مانند پرندهای هستم که بالهایش شکسته و دیگر نمیتواند پرواز کند.
هوش مصنوعی: میگوید اگرچه آب و دانه برای من وجود نداشت، اما آنها چه میکنند با درد و غمِ بیدوستی و همزبانی من؟
هوش مصنوعی: ای گل لالهٔ بهار، حالا که جوانی من به پایان رسیده و به خزان نزدیک شده است، تمام غم های تو باعث شده که احساس افسردگی کنم.
هوش مصنوعی: گفتی که میخواهی آتش من را خاموش کنی، اما چه فایدهای دارد؟ تو هم خودت در آتش نشستهای و نمیتوانی به من کمک کنی.
هوش مصنوعی: من در خواب خود را زنده احساس میکنم، زیرا تو مرا به خود دعوت میکنی. نخواهم بود که دیگران تو را از من دور کنند و من را از این بیداری محروم کنند.
هوش مصنوعی: شمع به شدت ناراحت بود و در کنار خود به شهریار گفت که او هم مانند من تنها رنج و سوز درونی را دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
زینسان که دور مانده ز یاران جانی ام
مردن هزار بار به از زندگانی ام
ایچرخ بیوفا چه شود گر ز روی مهر
بار دکر بآن مه تابان رسانی ام
ای بخت اگر بخاک درش جادهی مرا
[...]
ای شاخ گل که در پی گلچین دوانیام
این نیست مزد رنج من و باغبانیام
پروردمت به ناز که بنشینمت به پای
ای گل چرا به خاک سیه مینشانیام
دریاب دست من که به پیری رسی جوان
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.