مائیم که ذاکریم و مذکور
مائیم که ناظریم و منظور
مائیم که سیدیم و بنده
مائیم که ناصریم و منصور
مائیم محیط و موج و زورق
مائیم گدا و شاه دستور
مائیم همه ولی نه مائیم
مائیم که او به ماست مشهور
مائیم که زاهدیم و اوباش
مائیم که سرخوشیم و مخمور
مائیم شراب و جام و ساقی
مائیم حریف فاش و مستور
این نکته سید ار ندانی
می دار به لطف خویش معذور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای یار سرود و آب انگور
نه یار منی به حق والطور
معزول شده است جان ز هرچه
داده است بر آنت دهر منشور
می گوی محال ز آنکه خفته
[...]
از خلد گرفت بوستان نور
پیرایه و جامه یافت از حور
جامه ز حریر و حُلّه دارد
سرمایه ز لعل و درّ منثور
بودند چهار مه درختان
[...]
ای قصر رسالت تو معمور
منشورِ رسالت ازتو مشهور
خدّام ترا غلام گشته
کیخسرو کیقباد و فغفور
درجمله کائنات گویند
[...]
دراجهٔ مشتری بدان نور
از راه تو گفته چشم بد دور
نزدیک توام مرا مبین دور
پهلوی منی مباش مهجور
آن کس که بعید شد ز معمار
کی گردد کارهاش معمور
چشمی که ز چشم من طرب یافت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.