رفتی به سلامت به سلامت به سلامت
امید که آئی و من آیم به سلامت
سر در قدمت بازم و جان را بسپارم
دست من و دامان تو تا روز قیامت
از روی کرم یاد کن این بندهٔ خود را
ای جان به فدای تو و آن نامه و نامت
دل زنده شود چون برسد از تو پیامی
یابیم حیات ابدی ما ز پیامت
هرچند ملامت که کند عقل ز عشقت
عاشق نرود از سر کویت به ملامت
آمد دل و در دام سر زلف تو افتاد
مرغیست مبارک که فتادست به دامت
جانا نظری کن که منم بندهٔ سید
تو شاه جهانی و جهان باد به کامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و ارادت شاعر به محبوبش است. شاعر از محبوب میخواهد که با یاد کردن از او، به او زندگی و حیات ببخشد. او به سلامت محبوب دعا میکند و ابراز میکند که هرچند عقل ممکن است او را به خاطر عشقش ملامت کند، اما عاشق از کوی محبوبش جدا نخواهد شد. شاعر خود را در دام عشق محبوب میبیند و او را «شاه جهانی» خطاب میکند. این متن بیانگر احساسات عمیق و فداکاری شاعر نسبت به محبوبش است.
هوش مصنوعی: به سلامت رفتی و امیدوارم که دوباره به سلامتی برگردی و من هم به سلامتی به تو ملحق شوم.
هوش مصنوعی: من دوباره در کنار تو هستم و حاضرم جانم را به دستان تو بسپارم. به امید اینکه تا قیامت در کنار تو باقی بمانم.
هوش مصنوعی: ای جانم، لطفاً به خاطر محبتت به یاد این بندهٔ خودت باش، من تمام وجودم را فدای تو و نام و نامهات میکنم.
هوش مصنوعی: دل شاد میشود وقتی از تو خبری برسد، ما حیات ابدیمان را از پیام تو میدانیم.
هوش مصنوعی: هرچند عقل بخواهد مرا سرزنش کند و از عشق تو بر حذر دارد، اما عاشق هرگز از مسیر عشق و دلتنگیام نسبت به تو دور نخواهد شد.
هوش مصنوعی: دل من به دام زیباییهای تو گرفتار شد، همچون پرندهای خوششانس که به دام تو افتاده است.
هوش مصنوعی: عزیزم، لطفی کن و به من نگاهی بینداز که من بندهٔ تو هستم، تو که شاه جهانی و همه چیز به خواست توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ماه عذار من و ای خوش قد و قامت
برخیز که برخاست ز عشق تو قیامت
صوفی که ز چشم تو برد جان به سلامت
سر بر نکند تا به قیامت ز غرامت
امروز گر آن لب نگرد زاهد خود کام
بسیار به دندان گزد انگشت ندامت
در دیده خیال قد تو روز جدائی
[...]
ماییم و غم عشق و سر کوی ملامت
گم کرده ز بی خویشتنی راه سلامت
شهری ست پر از فتنه و راهی ست پرآشوب
نه روی سفر کردن و نه رای اقامت
رفتی و مپندار که دست از تو بدارم
[...]
تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت
تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت
مستغرق غم گشته به دریای تحیر
باشد که از این ورطه درآیم به سلامت
درده به من تشنه لب آبی که ازین بیش
[...]
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت
خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید
تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت
فریاد که از شش جهتم راه بِبَستند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.