گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

دل جام جهان نمای شاهیست

آئینهٔ حضرت الهی است

نقدیست دفینه در دل و دل

گنجینهٔ گنج پادشاهی است

روز و شب ماست زلف و رویش

چه جای سفیدی و سیاهی است

نقشی که خیال غیر بندد

در مذهب ما همه مناهی است

دل بحر و محیط جان عالم

در بحر محیط همچو ماهی است

دل دادن و جان نهاده بر سر

در حضرت عشق عذرخواهیست

ای پایه وجود نعمت الله

پروردهٔ نعمت الهی است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

تا نقش خیال دوست با ماست

ما را همه عمر خود تماشاست

آنجا که جمال دلبر آمد

والله که میان خانه صحراست

وانجا که مراد دل برآمد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

برخیز که موسم تماشاست

بخرام که روز باغ و صحراست

امروز بنقد عیش خوشدار

آن کیست کش اعتماد فرد است

می هست و سماع و آن دگر نیز

[...]

عطار

این خاک ز لطف نور برخاست

وانگاه روان شد از چپ و راست

شد جانوری که آشیانش

برتر ز ضمیر و وهم داناست

هر لحظه ز فیض و فضل آن نور

[...]

عراقی

شوری ز شرابخانه برخاست

برخاست غریوی از چپ و راست

تا چشم بتم چه فتنه انگیخت؟

کز هر طرفی هزار غوغاست

تا جام لبش کدام می داد؟

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه