در این در به جز ما آشنا نیست
به نزد آشنا خود عین ما نیست
گمان کج مبر بشنو ز عطار
که هر کو در خدا گم شد جدا نیست
نه قربست و نه بعد آنجا که مائیم
مگو آنجا کجا آنجا کجا نیست
حباب و موج و دریا هر سه آبند
جدایند از هم و از هم جدا نیست
فنا شو از فنا و از بقا هم
فقیران را فنا و هم بقا نیست
حریف درد نوش و دردمندیم
از این خوشتر دل ما را دوا نیست
وجود این و آن نقش خیالست
حقیقت جز وجود کبریا نیست
اگر گوئی همه حقست حقست
وگر خلقش همی خوانی خطا نیست
چو سید نیست شو از هست و از نیست
چو تو خود نیستی هستی تو را نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم وجود و عدم میپردازد. شاعر میگوید که در این دنیا، تنها ما آشنا هستیم و آنچه را که به آن وابستهایم، جدای از خود نمیدانیم. او تأکید میکند که نزد خداوند، مرزهای قرب و بعد وجود ندارد و همه چیز به نوعی به هم مرتبط است. همچنین اشاره میکند که وجود مادی و منازعات ظاهری تنها نقش خیال هستند و حقیقت بزرگتر از اینهاست. در نهایت، شاعر ما را دعوت میکند به فنا در وجود الهی و رهایی از قیدهای مادی.
هوش مصنوعی: در این مکان تنها ما هستیم و کسی غیر از ما آشنا نیست. حتی نزدیکترین آشنا هم مانند ما نمیباشد.
هوش مصنوعی: به اشتباه گمان نکن که اگر کسی در عشق خدا گم شده، از دیگران جدا شده است؛ بلکه او به حقیقت به اوج وصل و اتحاد رسیده است.
هوش مصنوعی: نه نزدیکیم و نه دور، جایی که ما هستیم را توضیح نده، چون آنجا که ما هستیم، هیچ کجا نیست.
هوش مصنوعی: حباب، موج و دریا هر سه از آب تشکیل شدهاند، اما هر کدام ویژگیها و حالتهای خاص خود را دارند. هرچند که به نظر جدا از هم میآیند، در واقع همگی به یک منبع مشترک وابستهاند و از هم تفکیکناپذیرند.
هوش مصنوعی: از فنا بگذر و از بقا هم فاصله بگیر، زیرا در نهایت نه از فنا چیزی برای فقیران باقی میماند و نه از بقا.
هوش مصنوعی: ما دردی را با نوش خوشایندش تحمل میکنیم و از آنچه داریم راضی هستیم، چون چیزی برای التیام دل ما وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وجود افراد و چیزهای مختلف تنها تصویری در ذهن ماست و حقیقت واقعی فقط وجود خداوند بزرگ است.
هوش مصنوعی: اگر بگویی که همه چیز درست است، درست است؛ و اگر هم او را به عنوان مخلوقش بخوانی، این نیز نادرست نیست.
هوش مصنوعی: اگر خود را به عنوان یک شخص مهم در نظر نمیگیری، از وجود و عدم خود دور شو. چون اگر خود را «نیستی» بدانی، در واقع وجودی نداری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میان دجله و جیهون جهانیست
ولیکن شاه را چون بوستانیست
جمالالملک شمسالدین جهانیست
که از هر نعمتی او را نشانیست
جهانی گفتم او راوین غلط بود
که هر مویی ز شخص او جهانیست
کفش و زجود بحری وین چه بحریست
[...]
بخوبی هیچکس چون یار ما نیست
ولیکن در دلش بوی وفا نیست
چه سود ار تنک شکر شد دهانش
که یک شکر ازان روزی ما نیست
نخواهم بست دل در وصلت ایماه
[...]
خطی مجهول دیدم در مدینه
بدانستم که آن خط آشنا نیست
بر آن خط اولین سطری نبشته
که جوزا نزد خورشید سما نیست
به جان پادشا سوگند خوردم
[...]
ستم در مذهب دولت روا نیست
که دولت با ستمگار آشنا نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.