شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴

دل جام جهان نمای شاهیست

آئینهٔ حضرت الهی است

نقدیست دفینه در دل و دل

گنجینهٔ گنج پادشاهی است

روز و شب ماست زلف و رویش

چه جای سفیدی و سیاهی است

نقشی که خیال غیر بندد

در مذهب ما همه مناهی است

دل بحر و محیط جان عالم

در بحر محیط همچو ماهی است

دل دادن و جان نهاده بر سر

در حضرت عشق عذرخواهیست

ای پایه وجود نعمت الله

پروردهٔ نعمت الهی است