چشم ما روشن به نور روی اوست
لاجرم من دوست می بینم به دوست
دیده ای کو نور او بیند به او
بد نبیند هرچه می بیند نکوست
جام می ارچه حبابست ای پسر
این کسی داند که او را آبروست
گر هزار آئینه آید در نظر
در همه آیینه ها چشمم بر اوست
اصل و فرع ما و تو هر دو یکی است
تا نپنداری که این رشته دوتوست
عشق سرمست است و دایم در حضور
عقل مخمور است از آن در گفتگوست
نعمت الله خرقه می شوید به می
پاک شوید کار او این شست و شوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و نور دوست اشاره میکند و بیان میکند که چشمهایمان به نور وجود او روشن است. او بینایی را معرفی میکند که تنها زیباییها و خوبیها را میبیند و هر آنچه میبیند، نیکو است. شاعر همچنین میگوید که حتی اگر هزاران آینه روبهرویم باشد، دیدگانش فقط به او معطوف است. وی به یکسانی اصل و فرع عشق و دوستی اشاره میکند، و عشق را حالت مستی توصیف میکند که همواره در حال حاضر است، در حالی که عقل در گفتوگو درباره عشق مست است. در نهایت، شاعر به پاکی و تطهیر اشاره میکند و میگوید که نعمت الهی، با نوشیدن می، امور را شستشو میکند.
هوش مصنوعی: چشم ما به زیبایی چهره او روشن است، بنابراین من دوستی را در کنار دوستم احساس میکنم.
هوش مصنوعی: اگر کسی که نور حقیقت او را ببیند، هیچ چیز بدی را نخواهد دید و هر آنچه میبیند، خوب و نیکو به نظرش میآید.
هوش مصنوعی: پسر، اگرچه جام شراب مانند حبابی است که ممکن است به زودی بترکد و از بین برود، اما کسی هست که اینطور نیست و آبروی او همیشه محفوظ است.
هوش مصنوعی: هرچند هزاران آینه در مقابل من باشند، اما در همه آنها فقط به او نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: ما و تو از یک سرچشمه هستیم و هیچگونه تفکیکی بین ما وجود ندارد، پس نباید فکر کنی که ما دو تا هستیم.
هوش مصنوعی: عشق همیشه شاد و سرمست است و همواره در کنار عقل که مست و غافل از واقعیتهاست، در حال گفتگو و بحث است.
هوش مصنوعی: نعمتهای خداوند با شراب پاک میشوند، کار او این است که ما را از آلودگیها پاک کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواه دشمن گیر اینجا خواه دوست
جمله را گردن به زیر بار اوست
هر که بیباکی کند در راه دوست
رهزن مردان شد و نامرد اوست
دشمنی خود کار چرخ تند خوست
هرگز از دشمن نیاید بوی دوست
آنچه نگذارد تو را جز سوی دوست
مغز دانش آن بود بگذر ز پوست
یا رب آن ماه است یا رخسار دوست
یا رب آن سرو است یا بالای اوست
بعد ازین جان من و سودای او
گر برآید بر من از عشقش نکوست
وه! که باد صبح جانم تازه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.