از جرعهٔ جام لایزالی
مستیم و خراب و لاابالی
افتاده خراب در خرابات
فارغ ز وساوس خیالی
بگذار حدیث دی و فردا
معشوق چو حاصل است حالی
در میکده رو شراب در کش
ز آن جام مروق زلالی
می سوز چو شمع در غم عشق
می نال که خوش به عشق نالی
بنگر که ز عشق نی بنالید
با این همه بی زبان دلالی
ماه نظرت چو کامل آید
خواهی قمر است و خواه لالی
من ذره ام و نگار خورشید
خورشید ز ذره نیست خالی
سید مست است و جام بر دست
در مجلس عشق لایزالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
راه تو به نور لایزالی
از شرک و شریک هر دو خالی
ماییم ز عالم معالی
رندی دو سه اندرین حوالی
در عشق دلی و نیم جانی
بر داده به باد لاابالی
بگذشته ز هستی و گرفته
[...]
باغ است و بهار و سرو عالی
ما مینرویم از این حوالی
بگشای نقاب و در فروبند
ماییم و توی و خانه خالی
امروز حریف خاص عشقیم
[...]
عشق آمد و کرد خانه خالی
بنشست به امر و نهی حالی
از مملکت دلم برانداخت
لشکرگه وهمی و خیالی
بر حصن دماغ نام زد کرد
[...]
دیوانه و مست و لاابالی
وز مردمی زمانه خالی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.