از جرعهٔ جام لایزالی
مستیم و خراب و لاابالی
افتاده خراب در خرابات
فارغ ز وساوس خیالی
بگذار حدیث دی و فردا
معشوق چو حاصل است حالی
در میکده رو شراب در کش
ز آن جام مروق زلالی
می سوز چو شمع در غم عشق
می نال که خوش به عشق نالی
بنگر که ز عشق نی بنالید
با این همه بی زبان دلالی
ماه نظرت چو کامل آید
خواهی قمر است و خواه لالی
من ذره ام و نگار خورشید
خورشید ز ذره نیست خالی
سید مست است و جام بر دست
در مجلس عشق لایزالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره حالتی مستی و عشق و رهایی از دغدغههای زندگی است. شاعر از لذتهای میکده و شراب میگوید و تأکید دارد که در حال حاضر، عشق معشوق بسیار مهمتر از نگرانی درباره آینده یا گذشته است. او از سوز و درد عشق سخن میگوید، اما در عین حال نشان میدهد که عشق خودش جلوهگر است و انسانها تنها ناقلان احساسات هستند. شاعر خود را همچون ذرهای در برابر خورشید عشق توصیف میکند و در نهایت، اشارهای به خوشی و سرمستی در مجلس عشق دارد.
هوش مصنوعی: ما از نوشیدن جام بیپایان سرمست و پرحرف و بیخیال هستیم.
هوش مصنوعی: در خرابهها، کسی که به شدت نابود شده، از افکار و وسوسههای بیمورد رهایی یافته است.
هوش مصنوعی: بهتر است به جای صحبت درباره دیروز و فردا، بر روی حال و لحظات قیمتی کنونی تمرکز کنیم؛ چرا که اکنون به دست آمده و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: به میکده برو و شراب راز آلود را بنوش، از آن جام شفاف و زلال.
هوش مصنوعی: در عشق، مانند شمع در حال سوختن هستم و از غم آن شکایت میکنم. اما کسی که به عشق خود نالهای دارد، خوشبختتر از من است.
هوش مصنوعی: به تماشای عشق بپرداز و ببین که چگونه حتی در خاموشی و بیزبانی، میتواند احساسات عمیق و درد دل خود را به رخ بکشد.
هوش مصنوعی: هنگامی که ماه زیبایی تو در کمال خود بدرخشد، تو خواهی دید که او قمر است و خواهی دانست که لالی است.
هوش مصنوعی: من یک ذره کوچک هستم و محبوبم، خورشید. خورشید هرگز از این ذره تهی نیست.
هوش مصنوعی: سید در حال مستی است و در دستش جامی دارد و در مجلس عشق بیپایان حضور دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
راه تو به نور لایزالی
از شرک و شریک هر دو خالی
ماییم ز عالم معالی
رندی دو سه اندرین حوالی
در عشق دلی و نیم جانی
بر داده به باد لاابالی
بگذشته ز هستی و گرفته
[...]
باغ است و بهار و سرو عالی
ما مینرویم از این حوالی
بگشای نقاب و در فروبند
ماییم و توی و خانه خالی
امروز حریف خاص عشقیم
[...]
عشق آمد و کرد خانه خالی
بنشست به امر و نهی حالی
از مملکت دلم برانداخت
لشکرگه وهمی و خیالی
بر حصن دماغ نام زد کرد
[...]
دیوانه و مست و لاابالی
وز مردمی زمانه خالی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.