هر قطرهای از این بحر دریای بیکران است
در چشم ما نظر کن بنگر که عین آن است
هر آینه که بینی تمثال او نماید
آئینه این چنین بود تمثال آن چنان است
زنده دلان عالم دارند حیاتی از وی
عالم تن است و او جان ، جان در بدن روان است
ما دیدهای که دیدیم روشن به نور او بود
بنگر که نور رویش بر چشم ما عیان است
در گوشهٔ خرابات بزم خوشی است ما را
بزمی چگونه بزمی فردوس جاودان است
معنی صورت او در این و آن نماید
دریاب کان معانی برتر از این بیان است
منشور نعمتالله بگرفت جمله عالم
توقیع آل سید بر حکم او نشان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عمق معنای الهی اشاره دارد. هر قطره از دریا به عظمت و بیکرانگی آن است و در چشم ما عین حقیقت را نمایان میکند. هر آینهای که ببینیم، تصویری زنده از ذات مقدس او را منعکس میکند و زندهدلان جهان از جان او بهرهمنداند. او جان عالم است و در بدنها جاری است. نور او در وجود ما روشنایی میبخشد و در گوشهای از خرابات، بساطی برپا است که این بزم، شبیه به بهشت جاودان میباشد. معانی واقعی او فراتر از کلام و توصیف هستند. در نهایت، نعمتهای او شامل همه جهانیان است و نشانهای از حقایق بالاتر در این دنیا است.
هوش مصنوعی: هر قطره از این دریا، خود دنیایی بزرگ و وسیع است. اگر در چشمان ما نگاه کنی، میبینی که خودش تمام آن وسعت را در بر دارد.
هوش مصنوعی: هرگاه که چهره او را ببینی، میفهمی که آینه هم باید مانند او باشد و شکل او را منعکس کند.
هوش مصنوعی: زندگان در این جهان از حیات و روحی بهرهمند هستند که به آنها زندگی میبخشید. این دنیا فقط جسم است و روح بهعنوان زندگی در آن جریان دارد.
هوش مصنوعی: ما نوری را که به واسطه او دیدهایم، کاملاً روشن و واضح بود، حالا نگاه کن که چهرهاش چقدر روشنی بر چشمان ما دارد.
هوش مصنوعی: در گوشهٔ میخانه، جایی برای خوشگذرانی و شادابی وجود دارد. این بزم و شادی برای ما به اندازهٔ بهشتِ ابدی ارزشمند و زیباست.
هوش مصنوعی: ظاهری که او دارد، در جاهای مختلف خود را نشان میدهد. باید درک کنی که معانی او فراتر از این توضیحات هستند.
هوش مصنوعی: نعمتالله تمامی عالم را تحتتأثیر قرار داده و نشان امضای خاندان سید بر فرمان او، حکایت از قدرت و نفوذ او دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تا چشم برندوزی از هرچه در جهان است
در چشم دل نیاید چیزی که مغز جان است
در عشق درد خود را هرگز کران نبینی
زیرا که عشق جانان دریای بیکران است
تا چند جویی آخر از جان نشان جانان
[...]
جانم فدای جانان گر میل او به جان است
فرمان دلپذیرش بر جان ما روان است
در پای سرو قدش افتادهام به خواری
من خاک آستانت، رویم به آستان است
از دل سوی زبانم، آتش زند زبانه
[...]
جامی ز می پر از می در بزم ما روان است
هرگز که دیده باشد جامی که آنچنان است
عالم بود چو جامی باده در او تجلی
این جام و باده با هم مانند جسم و جان است
از نور روی ساقی شد بزم ما منور
[...]
از غیرت رکابت از دیده خون روان است
اما چه می توان کرد پای تو در میان است!
پاس ادب فکنده است بر صدر جای ما را
هر چند سجده ما بیرون آستان است
در پله ترقی است مشرب چو عالی افتاد
[...]
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است
گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.