مقام عاشقان در ملک جان است
مکان عارفان در لامکان است
سرای می فروشان حقیقی
به خلوت خانهٔ اقلیم جان است
تو درد دل نمی دانی دوایش
دوای درد دل سوز روان است
نشان و نام را بگذار و می رو
که راه کوی عشقش بی نشان است
نهان است از همه عالم ولیکن
ز پیدائی عیان اندر عیان است
بیانی میکنم از صورت دوست
در این معنی معانی را بیان است
به دین سیدم چون نعمتالله
برآنم من که دلدارم بر آن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به جایگاه والای عاشقان و عارفان میپردازد. عاشقان در ملک جان و عارفان در لامکان ساکن هستند. خانهی حقیقی میفروشان در اقلیم جان و خلوت آنان است. شاعر اشاره میکند که درد دل انسانها را نمیداند، اما درمان آن در سوز و اشتیاق روان نهفته است. عشق به گونهای است که قابل نشان و نشانی نیست و در عین حال از نظر دور است، اما در واقع عیان و آشکار است. شاعر میخواهد به معانی عمیق عشق و دوستی اشاره کند و در نهایت ایمان خود را به عشق به دلدار بیان میکند.
هوش مصنوعی: محل زندگی عاشقان در عالم روح و جان است، اما عارفان در فضایی فراتر از زمان و مکان قرار دارند.
هوش مصنوعی: محل واقعی فروشندگان شراب، جایی است که به دور از هیاهوی دنیا، در عمق روح و جان انسانها قرار دارد.
هوش مصنوعی: تو نمیدانی که برای درد دل، درمانی وجود دارد که آن درمان، آرامش روح را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: نام و نشانی را فراموش کن و به راهی برو که عشقش نشانی ندارد.
هوش مصنوعی: خداوند از دید همه پنهان است، ولی در عین حال وجود او به وضوح و نمایان است.
هوش مصنوعی: من در اینجا درباره زیبایی و چهره دوست صحبت میکنم و این گفتار خود را با معانی مختلفی تعبیر میکنم.
هوش مصنوعی: من به دین آقایی که نعمت خداوند به من است پایبندم، زیرا که محبوب من به آن علاقهمند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چو ایزد را دهشها بی کران است
پذیرفتن مرو را همچنان است
بگردان روی دل از فکرت بد
که بد کردن نه کار بخردان است
بدی اندیشه کردن در حق خلق
بدی کار تو در وی نهان است
کسی که نیکی اندیشد به هر کس
[...]
اساس شرع او ختم جهان است
شریعتها بدو منسوخ از آن است
جهانی جان چو پروانه از آن است
که آن ترسا بچه شمع جهان است
به ترسایی درافتادم که پیوست
مرا زنارِ زلفش بر میان است
درآمد دوش آن ترسا بچه مست
[...]
چه روی است آن که پیش کاروان است
مگر شمعی به دست ساروان است
سلیمان است گویی در عماری
که بر باد صبا تختش روان است
جمال ماه پیکر بر بلندی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.