گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

به هرحسنی که می بینم جمالش می نماید رو

به معنی دو یکی یابم به صورت گرچه باشد دو

به من گر شاهد معنی نماید رو به صد صورت

به صد صورت مرا حسنی نماید روی او نیکو

بیا تو آینه بردار و روی خود در آن بنما

که تمثال جمال او شود روشن به چشم تو

اگر در خواب و بیداری وگر مستی و هشیاری

خیالش نقش می بندم نمی باشم دمی با او

تو لطف ساقی ما بین که هر دم می دهد جامی

در آنجا از صفای می به رندان می نماید رو

بیا ای مطرب خوشخوان که شعری گفته ام خوش خوش

قبولش کن ز من قولی برو صورت خوشی می گو

بسی رندان و سرمستان که دیدی یا شنیدستی

ولیکن در همه عالم یکی چون نعمت الله کو

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode