تا به می خوردن به گلشن آن گل رعنا نشست
غنچه از خون جگر لبریز در مینا نشست
قمری از خود دست شست و عندلیب از پا نشست
سرو من روزی که با شمشاد و گل یکجا نشست
یک سر و گردن به خوبی از همه بالا نشست
از سر کوی که آن مه با قد دلجو گذشت
از لب بام فلک غوغای های و هو گذشت
شور و محشر شد عیان هر جانب آن بدخو گذشت
رسته خیز انگیخت از چین جبین هر سو گذشت
نوبهار آمیخت با خاک زمین هر جا نشست
داشتم در کنج عزلت مدتی چشم پرآب
رقص می رفتم به روی آب مانند حباب
با من بی کس شبی از آسمان آمد خطاب
رسم و آئین غریبی یاد گیر از آفتاب
صبحدم تنها برآمد شام غم تنها نشست
ای نگاهت دلربایان جهان را دلرباست
قامت رعنای تو بالا بلندان را بلاست
چون تو آشوب زمان و آفت دوران کجاست
تا ز جا برخاستی سر فتنه ای بر پای خاست
تا نشستی در دل من آتشی از پا نشست
ای خطت باشد به چشم سیدا فصل ربیع
قامتت باشد به محشر خاکساران را شفیع
می کنی از یک نگاه گرم شیران را مطیع
آهوی چشم تو را برگرد سر گردد بدیع
کو به زیر تیغ بیداد تو بی پروا نشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت طبیعت و عشق میپردازد. شاعر در توصیف گلها، پرندگان و دوستی که در دلش نشسته است، احساسات عمیق خود را ابراز میکند. او به توصیف زیبایی محبوبش میپردازد و از تأثیری که این زیبایی بر دیگران دارد، سخن میگوید. از احساس تنهایی و غم در دوران جدا به شادی و شور و شوقی که محبوبش به او میبخشد، عبور میکند. در نهایت، شاعر بر قدرت عشق و زیبایی تأکید و آن را عاملی برای تحریک روح و احساسات خود میداند.
هوش مصنوعی: در گلستان، آن گل زیبا به نوشیدن شراب مشغول است و غنچهای که پر از درد و رنج است، در ظرف می نوشیده نشسته است.
هوش مصنوعی: پرندهای به نام قمری از خود و جهانش دست کشید و پرندهای دیگر به نام عندلیب از پایش افتاد. درخت سروی که من به آن وابستهام، در روزی خاص که با شمشاد و گل همنوا و همنشین شد، به شدت متاثر بود.
هوش مصنوعی: یک نفر به شکل بارزی از سایرین جلوتر قرار گرفت و موفقیت بیشتری کسب کرد.
هوش مصنوعی: از کنار کوی آن معشوق زیبا که با قامت دلربایش عبور کرد، از بالای بام آسمان صدای هیاهو و سر و صدا به گوش رسید.
هوش مصنوعی: هر طرف، شور و غوغایی به وضوح دیده میشود. آن فرد ستمگر از هر جا میگذرد و با هر قدمی که برمیدارد، نشانههای خوف و وحشت را با خود به همراه میآورد.
هوش مصنوعی: بهار تازه با خاک زمین در هر جایی که فرود میآید، ترکیب میشود.
هوش مصنوعی: در گوشهای از تنهایی به مدت طولانی نشسته بودم و با چشمانی پر از اشک، مانند حبابی که بر روی آب میرقصد، به آرامی در حال حرکت بودم.
هوش مصنوعی: شبی، در حالی که تنها بودم، پیامی از آسمان رسید و به من گفت که باید رفتار و روش خاصی را از آفتاب بیاموزم.
هوش مصنوعی: صبح زود که تنها آمد، شب غمانگیز هم تنها نشست.
هوش مصنوعی: نگاه تو باعث جاذبه و جذابیت در دنیا میشود و قامت زیبای تو برای افراد بلندقد، چالش و سختی به حساب میآید.
هوش مصنوعی: تو به اندازهای اثرگذار و پرچالش هستی که در این دوران پرآشوب و مشکل، جایی نمیتوان یافت که به اندازه تو برپا و سرسخت باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که تو در دل من نشستی، آتش عشق و شوق در وجودم شعلهور شد.
هوش مصنوعی: ای خوشنویسی تو در نگاه سید، مانند بهار است و قامت زیبایت در روز قیامت برای خاکیان شفاعت خواهد کرد.
هوش مصنوعی: با یک نگاه گرم، شیران را مطیع میسازی و آهوهای چشم تو را به دور سر میچرخانی.
هوش مصنوعی: شخصی بیهیچ ترس و واهمهای در زیر ظلم و ستم تو قرار گرفته و همچنان ایستاده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.