دلم را کرد صد پاره به سینه خار خار تو
مرا این گل شکفت و بس همه عمر از بهار تو
تو، سلطان، چون گدایان را زکوة حسن فرمایی
مرا این بس که زیر پا شوم هنگام بار تو
سر خود می زنم بر آستانت تا برآید جان
که این سر درد خواهم برد با خود یادگار تو
همه کس بیندت جز من، روا باشد کزین نعمت
به محرومی بمیرد پیش در امیدوار تو
نیارم چشم کس پوشید، لیکن چشم خود بندم
اگر بینندگان بینند روی چون نگار تو
به خشمم گفته ای کاندر دل و جانت زنم آتش
زهی دولت، اگر خاشاک من آید به کار تو
اگر بشکافیم سینه، من از جانت کنم یاری
وگر بیرون کنی چشمم، منم از دیده یار تو
اگر نگرفتیم دستی، لگد بر سر هوس دارم
بدین مقدار هم روزی نگشتم شرمسار تو
عفاک الله ز چشم خسرو آن خونها که افشاند
معاذالله که گویم پیش چشم پر خمار تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و دلدادگی عمیق شاعر به محبوبش است. او با استعارههایی زیبا احساسات خود را نسبت به معشوق ابراز میکند و نشان میدهد که چطور برای او جانش را فدای عشق خواهد کرد. شاعر به طور خاص از سختیهایی که برای دیدن محبوبش متحمل میشود صحبت میکند و به زیبایی و جلال محبوب اشاره میکند. او از حسرت و محرومیت خود به خاطر عشق میگوید و در نهایت، عشقش را با صراحت و قدرت بیان میکند، به طوری که هیچ چیز نمیتواند او را از آن جدا کند.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو هزار تکه شده و دلشورههای زیادی دارم، اما همین که تو را دارم، مانند گلی است که شکفته و زندگیام را پر از بهار کرده است.
هوش مصنوعی: تو، ای سلطان، وقتی که به گدایان لطف و احسان میکنی، برای من همین کافی است که در زیر پای تو قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: من به درگاه تو سرم را میزنم تا جانم بیرون بیاید؛ چرا که این سر را با درد خودم برمیدارد و یادگاری از تو در دل خواهد ماند.
هوش مصنوعی: همهی افراد غیر از من تو را میبینند و این موضوع برایشان قابل قبول است. اما برای من ناراحتکننده است که از این نعمت محروم بوده و در پیش تو ناامید بمیرم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به خاطر دیگران، چشم خود را ببندم؛ اما اگر کسانی که مرا تماشا میکنند، چهره زیبا و دلنواز تو را ببینند، خودم چشمانم را میبندم.
هوش مصنوعی: به تو که برایم ارزش زیادی داری، گفتهام اگر به دل و جانت آسیب بزنم، به خاطر این قدرت و مقام بزرگت است؛ حتی اگر من در نظر تو کمارزش و ناچیز باشم.
هوش مصنوعی: اگر قلبم را بشکافی، میتوانم به تو کمک کنم و اگر چشمم را بیرون بیاوری، من تنها برای تو نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: اگر نتوانستم کمکی بکنم یا دستی به یاری دراز نکنم، حداقل این را میدانم که برای رسیدن به آرزوهایم اجازه نمیدهم احساس شرم به سراغم بیاید.
هوش مصنوعی: خداوند تو را ببخشاد، ای خسرو، آن اشکهایی که ریخته شد. هرگز نمیتوانم بگویم در مقابل چشمان پُر از نشئگی تو!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم را کرد صد پاره به سینه خار خار تو
مرا این گل شکفت و بس همه عمر از بهار تو
چو بگذشت از غم دنیا بغفلت روزگار تو
در آن غفلت ببی کاری بشب شد روز کار تو
چو عمر تو بنزد تست بی قیمت، نمی دانی
که هر ساعت شب قدرست اندر روزگار تو
چه روبه حیلها سازی ز بهر صید عوانی
[...]
چنان شد همنشینم چشم مست فتنهبار تو
که آمد پیشتر از من به راه انتظار تو
کجا می میکشیدی با حریفان دوش، کامروزم
خبر از صحبت شب داد چشم پرخمار تو
کنی سرگشته هر دم قاصدی، گویا نمیدانی
[...]
چه خوش باشد که گردد دیده روشن از عذار تو
جواهر سرمه بینش شود خط غبار تو
تو مشغول شکار باز و شاهینی، چه می دانی
که ما را چشم و دل چون می پرداز انتظار تو
غزالان حرم را داغ دارد از سرافرازی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.