ظاهراً جسم و باطناً جانیم
آخراً این و اولاً آنیم
سخن غیر او مگو با ما
زان که ما غیر او نمی دانیم
وحده لاشریک له گوئیم
مومن و صادق و مسلمانیم
اسم اعظم که جامع اسماست
حافظانه به ذوق می خوانیم
عشق و معشوق و عاشق خویشیم
دل و دلدار و جان و جانانیم
کنج دل گنجخانهٔ عشق است
نقد این گنج و کُنج ویرانیم
بندهٔ سید خراباتیم
ساقی مست بزم رندانیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شکر اسلام کرد مادانیم
کین زمان مرد راه ایمانیم
ما که با داغ نام سلطانیم
ختلی آن به که خوش ترک رانیم
تا ز شوق تو مست و حیرانیم
ره به هستی خود نمیدانیم
تو چه دانی که ما چه مرغانیم
هر نفس زیر لب چه می خوانیم
چون به دست آورد کسی ما را
ما گهی گنج گاه ویرانیم
چرخ از بهر ماست در گردش
[...]
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.