غزل شمارهٔ ۱۰۴۷
خوش حیاتی که پیش او میرم
چون بمیرم به کیش او میرم
عشق او شمع و من چو پروانه
گرچه سوزد که در برش گیرم
گر زند ور نوازدم چون نی
بجز از ناله نیست تدبیرم
دوش دیدم خیال او درخواب
لطفش امروز کرده تعبیرم
سروری بر همه توانم کرد
من چو در پای میر خود میرم
چون توانم که عذر او خواهم
که سراپا تمام تقصیرم
هرچه گویم ز خود نمی گویم
نعمت الله کرده تقدیرم
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.