چو شمشاد قدت در گلشن آمد
خلل در کار سرو و سوسن آمد
بیادت چشم از آن بر گل نهادم
که بوی یوسف از پیراهن آمد
ز تیرش سهم دادندی مرا خلق
سخن نشنیدم، آخر بر من آمد
پشیمان بود یار از خون عشاق
ولی بهر منش در گردن آمد
سزای دوستی دانست شاهی
که از کویت به کام دشمن آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کنونم زور لختی در تن آمد
نشاط تندرستی در من آمد
ره عشاق بی ما و من آمد
ورای عالم جان و تن آمد
درین ره چون روی کژ چون روی راست
که اینجا غیر ره بین رهزن آمد
رهی پیش من آمد بی نهایت
[...]
درون حبهای صد خرمن آمد
جهانی در دل یک ارزن آمد
کنیزان چون که او با ارمن آمد
تو گفتی باز جانشان با تن آمد
هوس چندی دلم را رهزن آمد
همانا عشق پاکم دشمن آمد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.