گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیر شاهی

مرا عشقت از ره برون می‌برد

به کوی ملامت درون می‌برد

گر اینست زنجیر زلف، ای حکیم

ترا هم به قید جنون می‌برد

به تاراج دل چشم او بس نبود

لبش نیز خطی به خون می‌برد

گل از روی او هست در انفعال

ولیکن به خنده برون می‌برد

اگر شاهی از لعل او برد جان

از آن چشم خونریز چون می‌برد؟