ای برده رخت رونق گلها و سمنها
دارد دهن تنگ تو در غنچه سخنها
گر سرو نه با قد تو ماند نتوان برد
چون آب به زنجیر مرا سوی چمنها
صحرای عدم لالهستان شد چو شهیدان
با داغ تو رفتند به خون غرقه کفنها
گفتهست به هر غنچه صبا وصف دهانت
ماندهست ز حیرت همه را باز دهنها
مشکل که بود روی خلاصی دل ما را
از زلف تو با این همه خمها و شکنها
با لذت آوارگی وادی عشقت
غربتزدگان را نشود میل وطنها
چون خامه به وصف خط تو خشک فرو ماند
جامی که شد انگشتنما در همه فنها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن میگوید. او با استفاده از تعابیر زیبا، احساسات عمیق خود را نسبت به عشق و دلتنگی ابراز میکند. معشوق به مانند گلها و سمنها زیباست و هر غنچهای از محبت او به وصف او میپردازد. شاعر از دشواریهای عشق و فراق صحبت میکند و میگوید که به رغم زحمات و مشکلات، عشق آنقدر لذتبخش است که انسان حاضر به ترک آن نیست. در نهایت، زیبایی و خط معشوق او را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و احساس او را درونیتر میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که لباس زیبای گلها و سمنها را به همراه داری، پس دهن بسته و کمگوشهات در دل غنچه سخنان فراوانی پنهان دارد.
هوش مصنوعی: اگر درخت سرو نتواند با قامت تو رقابت کند، پس نمیتوانم مانند آب به زنجیر کشیده شده، به سمت چمنها حرکت کنم.
هوش مصنوعی: بیابان عدم به جایگاه گلها تبدیل شد، وقتی که شهیدان با غم فقدان تو رفتند و کفنها در خون آغشته شدند.
هوش مصنوعی: به زبانی ساده میتوان گفت: باد به هر گل نرمی گفته که چقدر زیباییٔ تو را تحسین میکنند و همه از شگفتی زیباییات دهان باز کردهاند.
هوش مصنوعی: مشکل این است که دل ما نمیتواند از چنگ زلفهای تو رهایی یابد، با این همه خمها و پیچهایشان.
هوش مصنوعی: در لذت آوارگی و دلباختگی به عشق تو، کسانی که از وطن خود دورند، هیچ تمایلی به بازگشت به سرزمینهای خود ندارند.
هوش مصنوعی: وقتی قلم در توصیف زیبایی خط تو ناتوان میماند، مانند جامی میشود که در همه هنرها برجسته و مورد توجه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابر آمد و بگریست بر اطراف چمنها
شد شسته به شبنم رخ گلها و سمنها
با داغ تو رفتند شهیدان تو زین باغ
چون لاله به خون جگر آغشته کفنها
از ما سخنی بشنو و با ما سخنی گوی
[...]
شبنم که هوا ریخت به گلها و سمنها
شد آبله عارض اطفال چمنها
گلهای چمن گر نه شهیدان فراقند
چون لاله چرا غرقه به خونند کفنها؟
در تاب اگر نیست ازان جعد دلآویز
[...]
ای خار و خس بحر ثنای تو سخنها
گنجینه گوهر ز مدیح تو دهنها
یک بار بر این نه چمن سبز گذشتی
سر در پی بوی تو نهادند چمنها
ما و سر آن زلف و پریشانی غربت
[...]
بی سرو قدت خاک نشینند چمنها
شد پنبهٔ داغ جگر لاله سمنها
کارم به حریف دو زبان کاش فتادی
چون غنچه سراپای زبانند دهنها
بارید چو از ابر عطایش نم رحمت
[...]
داغند، ز رخسار تو ای رشک چمنها
چون لاله، شهیدان به سمنزار کفنها
از شرم، صدف را به دهان مهر خموشی ست
تا شد صدف گوهر نام تو، دهنها
خون در جگر نافهٔ دل چون نشود خشک؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.