لبالب است ز خون جگر پیاله ما
دم نخست چنین شد مگر حواله ما
بر آستان تو شبها رود که مردم را
به دیده خواب نیاید ز آه و ناله ما
ز قد و روی تو شرمنده باغبان میگفت:
که آب و رنگ ندارند سرو و لاله ما
به روز وصل تو از بیم هجر میترسم
که زهر میدهد ایام در نواله ما
چو گل به وصف رخت جامه چاک زد شاهی
به هرکجا ورقی رفت از رساله ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به شدت بیانگر عشق و احساسات عمیق شاعر است. شاعر از درد و رنجی که در دل دارد سخن میگوید و به مرگ و جدایی اشاره میکند. او با کلمات زیبایی از معشوقش توصیف میکند و بیان میکند که زیبایی او باعث شرمندگی گلها و باغبانها است. همچنین ترس از جدایی و غم ایام آینده او را نگران کرده است. در نهایت، شاعر اشاره میکند که زیبایی معشوقش حتی در نوشتهها و رسالههایش نیز به چشم میخورد و تاثیری عمیق بر او گذاشته است.
هوش مصنوعی: پیاله ما پر از خون دل است و از همان ابتدا چنین حالتی داشتیم، آیا این وضع به خاطر تقدیر ما بوده است؟
هوش مصنوعی: در شبها به درگاه تو میآیم، زیرا مردم نمیتوانند بخوابند و خوابشان از آه و نالههای ما به هم میریزد.
هوش مصنوعی: باغبان از زیبایی و قامت تو احساس شرمندگی میکند و میگوید که گلهای سرو و لاله ما از نظر رنگ و زیبایی به پای تو نمیرسند.
هوش مصنوعی: در روزی که به وصال تو میرسم، از جدایی میترسم، زیرا این اتفاق مانند زهر بر زندگیام تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: چون به زیبایی و توصیف چهرهات باران گلها از آسمان نازل میشود، هر جایی که نوشتهای از آثار ما منتشر شود، توجهات را به خود جلب میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرود مجلس درد است آه و ناله ما
حباب خون جگر لاله گون پیاله ما
به بزم وصل چو شمعیم با تو چرب زبان
به روغن است فتاده ز تو نواله ما
به باغ چند تماشای سرو و لاله کنیم
[...]
ز روی لطف بکن بوسهای حوالۀ ما
همین بس است ز وجه حسن نوالۀ ما
[ز تیر غمزه خدنگی بکن حوالۀ ما
همین بس است ز خوان کرم نوالۀ ما
چو دور جام وصالش به کام ما نبود
[...]
دلا رسیده به جایی کمند ناله ما
که خو گرفته به مجنون و شان غزاله ما
به اهل بزم چنان جام دوستی پر داد
که ریخت لای ته شیشه در پیاله ما
به گرد خوان بلا از هجوم آه، چو شمع
[...]
ز عمر باج ستاند می دو ساله ما
به آفتاب شبیخون زند پیاله ما
ز بی قراری ما دردسر کشد بالین
شبی که دختر رز نیست در حباله ما
ز زیر بال ازان سر برون نمی آریم
[...]
اگرچه خدمت مسجد نشد حواله ما
چراغ میکده روشن شد از پیاله ما
به سنگ خاره چه میکرد بازوی فرهاد
نمیگشود اگر راه تیشه ناله ما
ز عکس چهره ما زرد شد رقم ور نه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.