گنجور

 
قدسی مشهدی

اگرچه خدمت مسجد نشد حواله ما

چراغ میکده روشن شد از پیاله ما

به سنگ خاره چه می‌کرد بازوی فرهاد

نمی‌گشود اگر راه تیشه ناله ما

ز عکس چهره ما زرد شد رقم ور نه

به آب زر ننویسد کسی رساله ما

چو کاسه‌ای که به آن می ز خم برون آرند

به می درون و برون شسته شد پیاله ما

حدیث مختصر اولی‌ست ور نه چون قدسی

هزار شرح فزون داشت هر مقاله ما

 
 
 
امیر شاهی

لبالب است ز خون جگر پیاله ما

دم نخست چنین شد مگر حواله ما

بر آستان تو شب‌ها رود که مردم را

به دیده خواب نیاید ز آه و ناله ما

ز قد و روی تو شرمنده باغبان می‌گفت:

[...]

جامی

سرود مجلس درد است آه و ناله ما

حباب خون جگر لاله گون پیاله ما

به بزم وصل چو شمعیم با تو چرب زبان

به روغن است فتاده ز تو نواله ما

به باغ چند تماشای سرو و لاله کنیم

[...]

شاهدی

ز روی لطف بکن بوسه‌ای حوالۀ ما

همین بس است ز وجه حسن نوالۀ ما

[ز تیر غمزه خدنگی بکن حوالۀ ما

همین بس است ز خوان کرم نوالۀ ما

چو دور جام وصالش به کام ما نبود

[...]

میلی

دلا رسیده به جایی کمند ناله ما

که خو گرفته به مجنون و شان غزاله ما

به اهل بزم چنان جام دوستی پر داد

که ریخت لای ته شیشه در پیاله ما

به گرد خوان بلا از هجوم آه، چو شمع

[...]

صائب تبریزی

ز عمر باج ستاند می دو ساله ما

به آفتاب شبیخون زند پیاله ما

ز بی قراری ما دردسر کشد بالین

شبی که دختر رز نیست در حباله ما

ز زیر بال ازان سر برون نمی آریم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه