چو سبزه ترت از برگ یاسمین برخاست
هزار فتنه بقصد دل از کمین برخاست
دلم خیال دهانت چو در ضمیر آورد
خروش بیخودی از عقل خرده بین برخاست
چو غنچه روی نمود از نقاب زنگاری
ز بلبلان چمن ناله حزین برخاست
بدور چشم تو بیمار شد چنان نرگس
که تکیه زد بعصا و آنگه از زمین برخاست
چو مطرب از سخن شاهی این غزل برخواند
ز ساکنان فلک بانگ آفرین برخاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت یک جوانی که به مانند سبزه و یاسمن است اشاره میکند. او ابراز احساسات عمیق خود را نسبت به معشوقش بیان میکند و از تأثیر عمیق نگاه و لبخند او بر دل و عقلش سخن میگوید. همچنین به زیبا بودن معشوق و ناله بلبلان به خاطر زیبایی او اشاره میکند. در نهایت، اشاره میکند که وقتی این اشعار توسط مطرب خوانده میشود، حتی ساکنان آسمان نیز به تحسین و ستایش برمیخیزند. شعر بیانگر احساسات عاشقانه و زیباییهای طبیعی است.
هوش مصنوعی: زمانی که سبزهات از برگهای یاسمین سبز شد، هزاران مشکل و فتنه با نیت حمله به قلبت آماده شدند.
هوش مصنوعی: دل من وقتی به یاد لبهایت میافتد، به شدت ناآرام میشود و صدای درونم به گوش میرسد. این احساسات باعث میشود که عقل و دانش من از جمعآوری جزئیات باز بمانند.
هوش مصنوعی: زمانی که غنچه به وسیلهی رنگ زنگاری خود نمایان میشود، صدای دلتنگ بلبلان در باغ بلند میشود.
هوش مصنوعی: بیمار شدم و حالتی پیدا کردم که مثل نرگسی که به عصا تکیه کرده است، به آرامی از زمین بلند شدم.
هوش مصنوعی: زمانی که مطرب غزلی از زبان شاه خواند، صدای تحسین و ستایش از ساکنان آسمان بلند شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین که از برم آن سرو نازنین برخاست
ز اندرون دلم آه آتشین برخاست
ز هر کجا که به جای دگر به طالع سعد
نزول کرد قیامت از آن زمین برخاست
نمود از طرف برقع آفتاب جمال
[...]
بسم نبود که زلفت بقصد دین برخاست
سپاه خط تو هم ناگه از کمین برخاست
ز بس که موی میان تو در خیال من است
چو نال شد تن از او ناله حزین برخاست
به اعتدال قد دلربای تو نرسید
[...]
به عزم رقص چو آن فتنه زمین برخاست
بر آسمان ز لب غیبافرین برخاست
به بزم شعلهٔ ناز بتان جلوه فروش
فرو نشست چو آن سرو نازنین برخاست
فکار گشت ز بس آفرین لب گردون
[...]
چو دل فتاد ز پا، غمزهاش ز کین برخاست
چو زخم خورده که خونریزیش از کمین برخاست
ز ناامیدی همصحبتان او خجلم
که از نشستنم آن سرو نازنین برخاست
به خواب اگر نه شهیدی گرفت دامانش
[...]
زدی بتیغم و از جبهه تو چین برخاست
باین خوشم که ترا چینی از جبین برخاست
نشست بر رخ گلها زرشگ گرد ملال
چو سنبل ترت از گرد یاسمین برخاست
مرا که ذوق اسیری کشد بصید گهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.